۱۳۹۴/۰۲/۲۲

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست؛

دکتر “خُسرو فرشیدوَرد” شاعر و نویسندۀ گرانقدر، در ۹ دی ۱۳۸۸ در تهران و در خانۀ سالمندان نیکان به دیار باقی شتافت ؛ شعر زیبای “این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست” از سروده های این بزرگمردِ وطن پرست است که پس از سفرهای خارج از کشور،از ذهن پرمسئولیت او تراوش کرده است و تلنگری گزنده است بر وضعیت امروز تمایلات متداول درجامعه ما که…!؟
جا دارد که ،هریک به نوبۀ خویش، ياد وی را گرامی داريم!
روانش شاد و یاد و تفکر جاری در این اثرش همواره زنده باد!
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست؛
این خاک چه زیباست ولی خاکِ وطن نیست؛
آن دختـــــــــــرِ چشم آبیِ گیسوی طلایی،
طنازِ سیه چشــــــــــم، چو معشوقۀ من نیست؛
آن کشور نو، آن وطــــنِ دانش و صنعت،
هرگز به دل انگیــــــــــزیِ ایرانِ کهن نیست؛
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان،
لطفی است که در ” کَلگَری” و ” نیس” و ” پِکَن” نیست؛
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل” دریای عَدَن” نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی” آهوی خُتَن”نیست؛
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که رَوَم، هیچ کجا خانۀ من نیست؛
آوارگی وخانه بِدوشی چه بلایی ست
دردی است که هَمتاش در این دیرِ کهن نیست
من بَهرِ کِه خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست؟
هرکس که زَنَد طعنه به ایرانی و ایران
بی شُبهِه که مغزش به سر و روح به تن نیست!
پاریس” قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن” به دلاویزی شیرازِ کُهن نیست؛
هر چند که سرسبز بُوَد دامنۀ ” آلپ
چون دامنِ البُرز، پُر از چین وشکن نیست؛
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تَجَن نیست؛
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است،
این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست!

5 دلیل برای امتحان کردن چیزهای جدید!

آیا از روزمرگی و تکرار خسته شده اید و تمایل به چالش جدید دارید؟ اگر جواب شما مثبت است، اکنون برای آزمایش تجربه های جدید، بهترین زمان است. 
ریسک، به هر شکل و اندازه ای ظاهر می شود. چه در حال تلاش برای گرفتن یک اضافه حقوق باشید، یا تمایل به تغییر مدل مو خود داشته باشید و یا به فکر چتربازی در آسمان باشید، درهمه حالات با نوعی مخاطره یا ریسک، درگیر هستید. خبر خوب این است که حتی یک قدم کوچک در این زمینه به اندازه یک جهش بزرگ ارزشمند است. اگر خیلی مشتاق هستید که مورد جدیدی را تجربه کنید، دلایل زیر را بخوانید و این کار را انجام دهید.

1- تجربه جدید، شما را منعطف تر می کند.

ریسک، قدرت انعطاف پذیری را بالا می برد و این یعنی توانایی مقابله با چالش هایی که زندگی در مقابل ما قرار می دهد. طبق گفته مایکل آنگر، معاون مرکز تحقیقات انعطاف پذیری دانشگاه دالهازی واقع درهالیفکس و همچنین نویسنده کتاب  (Too safe for their own good)، "پذیرفتن تجربیات جدید (امتیاز خطر پذیری) برای شما به همراه دارد. مواجه شدن با تعدادی ریسک مدیریت شده، مانند این است که در مقابل استرس های آینده ایمن شده اید. حتی اگر نتیجه مثبت نباشد. برای مثال اگر شما در اولین تلاش خود برای اسکی کردن در یک شیب، زمین بخورید، در واقع یاد می گیرید که دفعه بعد چطورعمل کنید. زمانی که یک بار افتادن را تجربه میکنید، برای امتحان دوباره، استرس کمتری خواهید داشت.

2- ریسک کیفیت زندگی شما را بالا می برد.

احساس خستگی دارید؟ اگر ریسک پذیر باشید، در زندگی احساس تکامل و طراوت بیشتری خواهید داشت. آنگر می گوید: "انسان به طور ذاتی به دنبال چیزهای جدید و نو می باشد." شارون گود، مربی خلاقیت، حرفه و زندگی در باشگاه زندگی خوب که در شهرنیویورک واقع است، می گوید: " خطر پذیری هیجان انگیز است و دنیای توانایی ها را توسعه می دهد. زمانی که ما از مسایل مختلف، دوری می کنیم، دنیایمان کوچکتر می شود." با خودتان فکر کنید، اگر برای مرخصی خود هر سال فقط به یک مکان سفر کنید، چه چیزهایی را از دست می دهید. یک مقصد متفاوت می تواند دوستان، تجربیات و فرهنگ های  جدیدی را برای شما به ارمغان بیاورد. رفتن به جایی که با آن آشنایی ندارید ممکن است شما را دچار اظطراب کند ولی باعث می شود تجربه های شگفت آوری که هرگز انتظار آن را نداشتید، به دست بیاورید.

3- ریسک، اعتماد به نفس را افزایش می دهد و مهارتهای زندگی را بهبود می بخشد.

گود می گوید: "وقتی شما در کاری موفق می شوید، احساس بسیاری خوبی خواهید داشت که همراه با افزایش انگیزه و عزت نفس است." ایشان توصیه می کند یرای این که نتیجه مثبتی از کار خود بگیرید از دیگران کمک و حمایت بخواهید. "اگر مهارت یا دانش کافی برای کاری ندارید، شخصی را پیدا کنید که آن مهارت را دارد و می تواند شما را حمایت کند. با آماده شدن برای ریسک، شانس موفقیت شما افزایش پیدا می کند و شما ظرفیت ها و مهارتهای خود را توسعه می دهید. به خودتان فشار بیاورید و تجربه کنید. این کار، باعث تقویت نگرش (من می توانم) خواهد شد. 

4- پشیمانی کمتری خواهید داشت.

تصور کنید شما سراولین قرارملاقات با همسر خود نمی رفتید! یا یک پیشنهاد بزرگ کاری را رد می کردید! زندگی می توانست بسیار متفاوت باشد. نتایج حیرت آور، زمانی به وقوع می پیوندد که شما از شرایط امن و همیشگی خود خارج شوید. و اگرهیچ وقت آن فرصت ها را تجربه نکنید، ممکن است شما بمانید و پشیمانی ها و(چی میشد اگرها). گود می گوید: " زمانی که ما جسارت به خرج می دهیم و مخاطره ای را می پذیریم، ممکن است که بازنده شویم، اما امکان موفقیت نیز وجود دارد." به این جمله اچ جکسون براون فکر کنید که گفته است: "شجاع و جسور باشید. زمانی که به گذشته خود نگاه می اندازید، شما درمورد کارهایی که انجام نداده اید، بیشتر پشیمان خواهید بود تا کارهایی که انجام داده اید."

5- دیگران را تحت تاثیر قرار می دهید.

مزایای خطر پذیری می تواند برای عزیزان شما نیزدستاوردهایی به همراه داشته باشد. در نظر بگیرید یک مادر، خود را برای انجام اولین دو ماراتن آماده می کند. آنگر می گوید: "یک مادر 40 ساله که تصمیم به دویدن می گیرد، در واقع به کودکان خود نشان خواهد داد که زندگی یک پروسه سیال است که ما در آن به طورمداوم در حال تغییر و انطباق هستیم." "هیچ وقت در یک جا ساکن نمانید."
اگر متقاعد شدید که تجربیات جدید را امتحان کنید، بررسی کنید که کانادایی های دیگر چه چیزهایی را امتحان می کنند و تغییراتی که منجربه افزایش اعتماد به نفس شما میشود را تجربه کنید.

منبع: زندگی کانادایی


           
          


۱۳۹۴/۰۲/۱۶

تاریخچه روز مادر در کانادا

روز مادر، در سال یکبار در اکثر کشورهای جهان تجلیل میشود. اما این روز مثل روز جهانی زن نیست که در همه جهان در یک روز (  8 مارچ ) تجلیل شود، اکثر کشورها این روز را در روزهای مختلف ماه می تجلیل میکنند. کشورهای که روز مادر را در یکشنبه دوم ماه می جشن میگیرند، عبارت اند از:
امریکا، کانادا، استرالیا، نیوزیلاند، جاپان، مالیزیا، فلیپین، سنگاپور، بنگلادیش،چین، هانگ کانگ، تایوان، دنمارک، بلجیم،اتریش، سویزرلیند،جرمنی، فنلیند، نیدرلند،جمهوری چک، سلواکیا، کروشیا،ایتالیا، ترکیه، یونان، برازیل، انگولا، چلی، کولومبیا، کیوبا، ایکوادور، هاندوراس، جامایکا، مالتا، پیرو، اروبا، بهاماس، باربادوس، برمودا، بنیری، افریقای جنوبی، یوروگوا،  ونزویلا و زیمبابوی.
کشورهای هنگری، لیتوانیا، پرتگال و هسپانیا در اولین یکشنبه ماه می ، فرانسه، جمهوری دومینیکن، هایتی و سویدن در آخرین یکشنبه ماه می ، کوریای جنوبی و البانیا به تاریخ دهم ماه می ( روز والدین)، کشور های هند، پاکستان، سنگاپور، عمان، قطر، مکسیکو، گواتیمالا و السلوادور به تاریخ دهم ماه می ، پولند به تاریخ 26 ماه می ، بولیویا به تاریخ 27 ماه می، نیکاراگوا به تاریخ 30 ماه می جشن روز مادر را برپا میکنند.
روز مادر در کشور های البانیا، بلغاریا، رومانیا، بلاروسیه، اوکراین، بوسنیا و هرزه گوینا، صربستان، مونتینگرو، سلوانیا، مکدونیا و ویتنام به تاریخ هشتم مارچ که روز جهانی زن نیز میباشد، تجلیل میگردد. روز مادر در کشور های عربی مثل بحرین، مصر، لبنان، سوریه، فلسطین، کویت، سعودی و یمن به تاریخ 21 مارچ که روز اول بهار است، و در گرجستان به تاریخ 3 مارچ، در اسرائیل به تاریخ 30 جنوری و در ارمنستان به تاریخ 7 اپریل، در تایلند به تاریخ 12 آگست ( روز تولد ملکه سریکیت کیتیا کارا) و در کاستاریکا به تاریخ 15 آگست و در ارجنتاین به تاریخ دومین یا سومین یکشنبه ماه اکتوبر و در روسیه در آخرین یکشنبه ماه نوامبر و در پانامه به تاریخ 8 دسمبر و در اندونیزیا به تاریخ 22 دسمبر و در ایران 6 جولای ( روز تولد فاطمه زهرا) روز مادر تجلیل میگردد.
روز مادر درکشورهای  آیرلند و بریتانیا در چهارمین یکشنبه ماه روزه عیسویان به نام ( یکشنبه مادر) و در افغانستان به تاریخ 14 جون ( 24 جوزا) طی محافل باشکوه تجلیل میشود.
در میان بنیانگذاران روز مادر از سه زن میتوان نام برد:

آنا جارویس (مادر)، آنا جارویس (دختر) و جولیا وارد هئو،
آنا جارویس Anna Jarvis (1832 تا 1905) مصروف امور منزل بود . او در امور اجتماعی بخصوص گسترش خدمات صحی به منظور نجات کودکان از مرگ و میر، یک زن، بسیار فعال بود.
آنا جارویس 11 فرزند به دنیا آورد که 4 تن آنها زنده ماندند. وی برای پیشرفت وضعیت اجتماعی زنان و کودکان فعالیت‌های خویش را آغاز کرد. او  در سال 1858 م. "روز کار مادر" را بنیان، گذاشت و زنان را بسیج کرد تا با افزایش آگاهی خویش در مورد صحت، و با کار جمعی برای نجات زندگی کودکان جامعه و محافظت آنها از بیماری‌ها تلاش کنند. آنا جارویس در ایجاد فضای دوستی بین طرفین جنگ داخلی امریکا تا پایان جنگ فعال بود. تلاش میکرد با تحکیم دوستی بین مادران، دوستی بین سربازان دو طرف، آشتی ملی را تقویت کند.
جولیا وارد هئو Julia Ward Howe (1819 تا 1910)، شاعر و مبارز صلحدوست، زنی که از جنگ های داخلی امریکا و جنگ آلمان و فرانسه شدیداً متاثر شد و به ادامه کار و مبارزه آنا جارویس در سال 1872 روز خاصی را برای مادران و برای صلح بیناد نهاد. در بخشی از «بیانیه او که به مناسبت روز مادر ایراد کرد، آمده است:
 پس بپا خیزید ... زنان این روز!
بپاخیزید، همه زنانی که قلب دارید!
غسل تعمید شما با آب باشد یا با اشک!
قاطعانه بگویید:
"ما پاسخ پرسش‌هایمان را از نهادهای غیرمربوطه نمی‌گیریم،
شوهران ما، آغشته به بوی کشته‌ شدگان، به سراغ ما نخواهند آمد،
که ما آنها را نوازش و تقدیر کنیم.
پسران ما را از ما نخواهند گرفت که از یادشان ببرند
همه آنچه را که ما درباره نیکی، بخشش و صبر به آنها آموخته‌ایم.
ما، زنان یک کشور،
چنان با زنان کشور دیگر صمیمی هستیم
که نخواهیم گذاشت پسران ما به پسران آنان آسیب رسانند."
از صدای کره زمین درمانده صدایی فرا میروید با
صدای خود ما. میگوید:  "خلع سلاح! خلع سلاح!"
شمشیر کشتار، میزان عدالت نیست.
خون ننگ را نمی‌شوید،
و خشونت نشانه مالکیت نیست.
همانطور که مردان اغلب خویشاوندان خود را کنار نهاده‌اند
با آغاز جنگ،
بگذارید زنان اکنون همه آنچه را که از خانه مانده است رها کنند
برای یک روز بزرگ و عزیز گردهمایی.
بگذارید آنان ابتدا گرد هم آیند، تا مردگان را یاد آورند و برای آنها غمگساری کنند
بگذارید آنها در این راه مقدس گردهم‌ آیند تا سبب شوند
که خانواده بزرگ بشری بتواند در صلح به سر برد ...
و هر یک نشانی پس از خود برجای بگذارد، نه نشان قیصر،
بلکه نشان خدا را -
به نام زنانگی و انسانیت، من صمیمانه درخواست می‌کنم
که یک مجمع عمومی زنان ورای مرزهای ملی
انتخاب شود و در جایی که مناسب تر از هر جایی است،
و در زمانی که در هماهنگی با اهداف آن است گرد هم آید،
و بکوشد برای پیشبرد وحدت ملت‌های گوناگون،
و برای توافق دوستانه در مورد پرسش‌های جهانی،
و برای امر عمومی و بزرگ صلح.
جولیا وارد هئو، به این ترتیب، سنت روز بزرگداشت مادر را آغاز کرد. بزرگداشت مادر با بزرگداشت صلح آغاز شد و اغلب در این روز مادرانی که فرزندان خود را در جنگهای داخلی از دست داده بودند، گرد هم می‌آمدند. تا آن زمان هنوز روز در امریکا رسمی نشده بود.
در روز 9 می سال 1905م، آنا جارویس در گذشت و دختر او که نیز نامش آنا بود، بر آن شد که کار جولیا وارد هئو را ادامه دهد و خاطره سنت مبارزه مادرش را جاودانه سازد. آنا جارویس (1864 تا 1948) با نوشتن نامه به قانونگذاران کشور تلاش خود را برای رسمی کردن روز مادر آغاز کرد. وی برای اولین بار در 10 ماه می 1908 م. در شهری که مادرش در روزهای یکشنبه در مدرسه کلیسا تدریس کرده بود، روز مادر را جشن گرفت. به تدریج مردم شهرهای دیگر امریکا نیز روز مادر را جشن گرفتند،  تا جایی که در سال 1912 چهل و پنج ایالت امریکا روز مادر را رسماً تجلیل کردند، در سال 1914 م، به دستور رئیس جمهور وقت امریکا، وودرو ویلسون، روز مادر به عنوان یک روز ملی به رسمیت شناخته شد.
بعد از رسمی شدن روز مادر، تبلیغات تاجران برای فروش کالاها به عنوان هدیه به مادر در این روز چنان شدت یافت که آنا جارویس مخالفت خود را با کالایی کردن این روز اعلان کرد.
روز مادر در امریکا روزیست که شرکت‌های مخابرات، بالاترین میزان تلفن و رستوران ها و گل فروشی ها بیشترین فروش را دارند. بسیاری از فروشندگان تبلیغات وسیعی را برای فروش کالاهای خود به مناسبت این روز انجام می‌دهند و روز مادر را به روز پر رونق فروش کالا ها مبدل میکنند.
روز مادر ریشه در همگرایی مادران در تلاش آنان برای حفظ صلح و نجات جان فرزندان شان دارد و هنوز سازمان‌های زنان در امریکا تلاش دارند تا فعالیت‌های اجتماعی در این روز در زمینه‌های بزرگداشت صلح و مخالفت با جنگ و بهبود وضعیت کودکان و مادران سامان داده شود.
سازمان‌هایی که برای بهبود وضعیت زنان مبارزه می‌کنند، شعارهای مبارزاتی خود را در راستای لغو تبعیض علیه مادران هماهنگ می‌سازند و تلاش می‌کنند تا زنان را بسیج سازند تا پرسش‌هایی همچون آموزش کودکان، بهداشت کودکان و مادران، ساعات کار مناسب و دستمزد برابر برای زنان را در سطح اجتماعی برجسته ساخته و دولت را به سیاست‌ گذاری مناسب در راه حل این مشکلات وادار سازند.
سازمان‌های زنان امریکا که برای صلح فعالیت می‌کنند، به مناسبت این روز، سنت مخالفت با جنگ و پیشبرد امر صلح را ادامه دهد. آنها از جمله در سال 2006 م، در زمان جنگ امریکا با عراق و در زمانی که خطر آغاز جنگ دیگری با ایران احساس میشود، تظاهرات 24 ساعته را در مقابل کاخ سفید در مقابله با سیاست‌های ماجراجویانه دولت امریکا در روز مادر سازمان داد.
اما تقدیر از مادر، بهانه و روز خاص نمی خواهد، هر روز روز اوست و یادش احتمالاً هر لحظه در یاد فرزندان! اما اختصاص یک روز از سال به مادران که تقریباً در تقویم همه ملیت ها و قوم ها یافت می شود تنها بهانه ایست برای تکرار و نشان دادن عشق های کوچکمان به قلب های بزرگ مادران. خرید یادبودی برای مادر که همواره بی منت و بی بهانه کمر به خدمت فرزندش بسته شاید کمترین کار ممکن برای او باشد؛ اما خوب عشق را هم گاهی می شود با معیارهای کمّی نشان داد به شرط آن که از سر انجام وظیفه نباشد. مهم نیست تقویم ها چه می گویند و چه روزی را روز او می دانند، او عزیز و مقدس است؛ پس به جایی برنمی خورد اگر دو بار در سال یا بیشتر هم روزش را به او تبریک گفت.

پس در کانادا دومین یک شنبه ماه می روز مادر لقب گرفته است. کانادایی ها روز مادر را با خرید کارت تبریک، گل، شکلات یا پخت یک کیک خانگی جشن می گیرند، برخی مادرانشان را به رستوران، ک ا ف ی ش ا پ یا سینما دعوت می کنند یا یک روز را با آن ها در پارک می گذرانند. برخی مادران هدایایی مانند جواهرات، لباس یا کارت هدیه هم دریافت می کنند.

به مناسبت فرارسیدن روز ملکه ویکتوریا در کانادا


ملکه ویکتوریا اولین ملکه کانادا بوده است که در سال 1867 بر تخت سلطنت مینشیند گفته میشود که سنت پوشیدن لباس سفید عروس را ملکه ویکتوریا باب کرده است . پیش از آن زنان برای مراسم عروسیشان بهترین لباسشان را میپوشیده اند ،مهم نبوده است که لباس چه رنگی باشد
روز ویکتوریا یک سنت کاناداییست و در انگلستان وجود ندارد. این روز در برخی از بخشهای اسکاتلند به ویژهEdinburgh جشن گرفته میشود و تعطیل رسمیست ملکه ویکتوریا با وجود آنکه در انگلستان بدنیا آمده بوده است ، تا سن سه سالگی فقط به زبان آلمانی تکلم میکرده است
او در سال 1840 با پرنس آلبرت ازدواج کرد و از آنجایی که او ملکه بود ، او باید از پرنس آلبرت تقاضای ازدواج میکرد و برعکس آن طبق قانون امکان پذیر
نبوده است زمانی که بر تخت سلطنت نشست ، پس از مرگ William IV
تنها 18 سال داشت برخلاف آنچه از او در نقاشی ها و عکسها در تاریخ ثبت شده است، قد بسیاری کوتاهی داشته است و تنها 5 فوت بوده است
پس از مرگ شوهرش در سال 1861 در عزای همسر، هرگز لباس دیگری جز رنگ مشکی به تن نکرد.

در کانادا این روز، یک روز تعطیل برای بزرگداشت تولد ملکه ویکتوریا و تولد رسمی حاکمیت فعلی حاکم در کانادا می باشد. گاهی اوقات این روز بطور غیررسمی بعنوان آغاز فصل گردشگری در جزیره پرنس ادوارد نیز در نظر گرفته می شود. روز ویکتوریا، روز تعطیل اجباری در جزیره پرنس ادوارد محسوب نمی شود و اکثر شرکت های تجاری، در آن روز باز هستند.