۱۳۹۵/۰۱/۰۹

بازید از باغ بوچارت در ویکتوریا

بعد از یکسال زندگی در ونکوور در یک آخر هفته آفتابی فرصتی پیش آمد تا در یک سفر یک روزه به اتفاق دوست عزیزم مسعود از باغ زیبای بوچارت دیدن کنیم. برای دوستان ساکن ونکوور که علاقمند به این سفر هستند بد نیست یاد آوری شود که میتوان با اتوبوس و یا اتومبیل شخصی به ایستگاه  tsawwassen  رفته و با پارک اتومبیل در پارکینگ از آنجا با هرینه ای حدود 16 دلار برای هر نفر با ferry به ویکتوریا سفر کرد. برای اطلاعات بیشتر از زمان حرکت ferry اینجا کلیک کنید.  مدت زمان این سفر 1 ساعت و نیم است.


ferry نسبتا بزرگ است و طبقات پایین برای حمل بار در کامیون ها و کانتینر ها، حیوانات  و همچنین وسایل نقلیه سبک و سنگین در نظر گرفته شده و طبقه 5 و 6 برای مسافرین میباشد. و البته طبقه 7 هم که عرشه کشتی و برای لذت بردن از هوای بیرون و دیدن مناظر اطراف و عکاسی میباشد.ferry داری چندین رستوران، سالن کنفرانس، وای فای رایگان، اتاق بازی بچه ها و سالن هایی برای مسافرین، فروشگاه و ..... میباشد و تقریبا زمان یک و نیم ساعت سفر را متوجه نمیشوید. معمولا بسیاری صبحانه را در رستوران ferry صرف میکنند و البته رستوران دبیت کارت قبول نمیکند( پول نقد یا کردیت کارت به همراه داشته باشید)   

در ایستگاه مقصد Swartz Bay در ویکتوریا، اتوبوس شماره 81 با 2 دلار و نیم هر نفر را به باغ بوچارت میبرد (تقریبا یک ساعت طول میکشد) البته دوستان عزیز حتما پول نقد همراه خود داشته باشند، بطور مثال اتوبوس هم فقط پول نقد قبول میکرد و کارت های ترانس لینک ونکوور در ویکتوریا کاربردی ندارد!  درصورتیکه در یک سفر یک روزه هم قصد بازدید از باغ بوچارت و هم در راه برگشت از باغ،  قصد دیدن داون تاون ویکتوریا را داشته باشید باید با اولین فری ساعت 7 صبح به سمت ویکتوریا حرکت کنید. ( البته دیدن هر دو محل به دلیل کمبود وقت توصیه نمیشود)  برای بازگشت از باغ بوچارت هم اتوبوس 81 شما را مجددا به ایستگاهferry بر میگرداند اما بهتر است به موقع و با در نظر گرفتن اینکه آخرین سرویس برگشتferry به ونکوور در ساعت 9 شب به ایستگاه برگردید و البته برگشت با  فری ساعت 7عصر توصیه میشود که اگر به آن نرسیدید شانس آخرین سرویس در ساعت 9 را داشته باشید و الا باید با شنا به ونکوور برگردید و یا شب را در ویکتوریا به سر ببرید :) 
باغ بوچارت (butchart)  در فاصله‌ی ۲۱ كیلومتری از شهر ویكتوریا واقع شده و سال تأسیس آن به ۱۹۰۴ میلادی می‌رسد. یك باغ كاملاً رؤیایی با حدود ۲۰ هكتار وسعت كه حقیقتاً میتوان آنرا شاهكار معماری سبز نامید. از این باغ پرشكوه و بی‌مانند سالانه بیش از یك میلیون نفر بازدید می‌كنند و دولت كانادا همزمان با یكصدمین سال تولد این باغ بهشتی، آن را به عنوان یك سند ملی، تاریخی به ثبت رساند. خانم و آقای بوچارت در بیش از یكصد سال پیش كاربری كارخانه سیمان خود را به زیباترین باغ جهان تغییر دادند.

ورودیه باغ برای هر نفر 30 دلار است که البته اگر 58 دلار پرداخت کنید میتوان با این بلیط به مدت یک سال از باغ بازدید کرد! به صورت معمول باغ از ساعت 9 صبح تا 5 عصر باز است اما با توجه به چراغ ها و فضای اجرای کنسرت در باغ به نظر میرسد در مناسبت های خاصی امکان بازدید از باغ در شب هم وجود داشته باشد.  

 لازم به یاد آوری است که اکثر کشور های جهان در این مجموعه باغی نمونه از سرزمین خودشان را دارند و در ابتدای ورودی باغ؛ پرچم کشور آنها بر سر در قرار داده شده اما نام و نشانی از ایران که زیباترین باغها مانند باغ ارم شیراز با خصوصیات و مشخصات خودش را در طول تاریخ داشته نیست. اگر انسان بخواهد می‌تواند بزرگترین و زیباترین شعر را در ستایش طبیعت بیافریند، باغ بوچارت یكی از سحرانگیز‌ترین سازه‌های بشری در ستایش طبیعت است. یکی از نکات دیگر قابل توجه وجود حوض های آب در این باغ بود که مردم درست مثل رسمی که در ایران خودمان وجود دارد برای برآورده شدن آرزوها سکه هایی را در آب انداخته بودند! که البته یک دلاری ها خیلی توجه آقا مسعود ما را جلب کرده بود !!!


برای دیدن سایرعکس های این سفر یک روزه اینجا کلیک کنید.




پیاده روی، راه خلاقیت

دانشمندان می گویند که اگر احساس عدم خلاقیت می کنید، بروید قدم بزنید.

این توصیه محققان در دانشگاه استانفورد کالیفرنیاست.

در مطالعه ای که در نشریه "روانشناسی تجربی: فراگیری، حافظه و قوه فکر" چاپ شده آمده است که مردم وقتی قدم می زنند خلاقیت بیشتری در افکارشان ظاهر می شود تا وقتی که می نشینند.

مریلی اوپزو استاد روانشناسی در دانشگاه سانتا کلارا که نویسنده اصلی این مقاله است می گوید که همیشه شنیده ایم که قدم زدن به عقاید تازه منجر می شود اما تابحال کسی آن را ثابت نکرده بود.

برای محک زدن این نظریه از داوطلبان خواسته شد فکر کنند که وسایل روزمره مثل موچین و لاستیک چرخ چه کاربردهای تازه ای می تواند داشته باشد.

جواب هایی که عملی و بدیع بود به عنوان ایده های خلاق شمرده شد.

در اولین تجربه، داوطلبان چهار دقیقه برای کامل کردن تست وقت داشتند درحالی که پشت میزی در یک اتاق کوچک نشسته بودند و بعد وقتی روی دستگاه تردمیل راه می رفتند.

از ۴۸ شرکت کننده در مطالعه ۸۱ درصد هنگام راه رفتن خلاقیت بیشتری داشتند.

محققان متوجه شدند که مردم وقتی قدم می زنند در مقایسه با وقتی که می نشینند بیشتر هم حرف می زنند.

به گفته خانم اوپزو مردم هنگام قدم زدن نه فقط افکار بیشتری داشتند بلکه همچنین افکار خلاق آنها بیشتر بود.

به علاوه معلوم شد که اثر تا مدتی پس از قدم زدن باقی می ماند.

پس از یادتان نرود، هر وقت نیاز به افکار تازه دارید، سری به پارک بزنید.


آریا

کار امروز را به فردا مسپار!

کار امروز را به فردا مسپار!آیا شما هم جزو افرادی هستید که کار امروز را به فردا موکول میکنید؟ اگه اینطوره مطلب زیر را بخونید:به تعویق انداختن سه دلیل اساسی دارد :

۱- ما معمولا کاری را به تعویق میندازیم که دوست نداریم, یا کاری که به هر نحوی ما رو ناراحت میکنه. در واقع کارهایی که در زندگی ترجیح میدیم نکنیم ولی باید انجام بدیم. ما طاقت احساس های منفی را نداریم. الان می خواهیم احساس خوب داشته باشیم. بنابراین با به تعویق انداختن این کار, میخواهیم به اون حس خوب برسیم. شاید هم در کوتاه مدت به این حس برسیم ولی در درازمدت به خودمون صدمه زدیم, صدمه ای دردناک .

۲- به تعویق میندازیم چون انگیزه و هدفمون از این کار ضعیف یا مبهمه. ما احساس نمیکنیم که واقعا میخواهیم این کار را انجام بدهیم بنابراین میگیم “بعدا انجام میدم”. در برابر هدفی که به دقت مشخص نشده نمیشه رفتار منظمی داشت .

۳- به راحتی حواسمون پرت میشه.به خودمون میگیم” یه دقیقه, ای میلم را چک کنم, یه سری به فیس بوک بزنم, این دستورالعمل را پیدا کنم, این وبلاگ را بخونم و… ما باید مراقب باشیم که کجا وقتمون را میگذاریم .

چیزی که حمایت میکنه از این مسامحه کاری” خود را گول زدنه”. ما دلمون نمیخواد الان انجامش بدیم, از طرف دیگه اگه انجام ندیم یه تنشی در ما بوجود میاد, پس شروع میکنیم به گول زدن خودمان. “فردا انجام بدم بهتره, حالا طوری نیست اگه عقب بیفته, الان تو مودش نیستم, حالا یه سر به ای میلم بزنم وقتی نمیگیره…” در واقع در اعماق وجودمون میدونیم اینها بهانه است و وقتی در این گول زدن موفق نمیشیم احساس گناه میکنیم .

همین حالا این خودفریبی را متوقف کنید.
حال چه باید کرد:
۱- یکی از آسانترین و موثرترین راهها اینه که” شروع کنیم”. هر جایی که علایم به تعویق انداختن را دیدیم, همین که احساس میکنیم بعدا انجام بدیم بهتره, فقط شروع کنیم. اون انتهای خط را نبینیم, تمرکزمون به همین پیشرفتهای کوچک باشه.همین که راه افتادیم بعدا میبینیم به اون بدی که فکر میکردیم نبوده. میگن ” کاری که شروع بشه کاری است که نصفش انجام شده”

۲- حالا چطوری این هدف و انگیزه را به برنامه موثر واقعی برای اجرا و عمل تبدیل کنیم؟اول باید اهداف را واضح و مشخص کنیم. از قبل بدونیم که درهر موقعیتی رفتار ما برای رسیدن به هدف مشخص چه خواهد بود. این تصمیم های قبلی به ما کمک میکنه که در محیط واقعی موفق تر عمل کنیم. بعد که در موقعیتش قرار گرفتیم دیگه فکر نمیکنیم فقط پاسخ میدهیم.

به خودتان بگویید که کی و کجا انجام خواهید داد.
۳- اما چیزهایی که حواسمون را پرت میکنه اونها را بشناسیم و از میان برداریم. مثلا اگه برای کارمون سر کامپیوتر هستیم فیس بوک را خاموش کنیم.این دشمنهای داخل خودتون را بشناسید تا حرکت کنید به سمت آنچه می خواهید .

دکتر فرناز عطائی-متخصص روانپزشکی

زیبــاشــو دات کام
www.zibashow.com

۱۳۹۴/۱۲/۲۵

بررسی سیستم درمانی و مراقبت های بهداشتی در کانادا

همه ساله بیش از ۲۵۰۰۰۰ تازه وارد کانادا را به عنوان خانه ی خود انتخاب می کنند؛ جایی که با شهرتش در اقتصاد قوی، سیستم آموزشی عالی و سیستم مراقبت های بهداشتی رایگان و عمومی اش افراد را جذب خود می کند.هر چند ریشه ی آنچه به عنوان سیستم فدرال بیمه های درمانی به آن اشاره می شود، به اوایل قرن بیستم برمی گردد، این اعلامیه ی بهداشت و درمان کانادا در سال ۱۹۸۴ بود که دسترسی تمام افراد کانادا را به بودجه ی عمومی سیستم بهداشت و درمان تضمین کرد.

این به آن معناست که کانادایی ها (و همچنین کسانی که اقامت دائم دارند) می توانند برای معاینات و یا رفع نگرانی های مربوط به سلامتی خود به رایگان به دکتر مراجعه کنند (دکترها به دولت صورت حساب ارائه می کنند). افراد می توانند به متخصصان مراجعه کرده و برای بیماری هایشان تحت درمان و یا جراحی قرار بگیرند. تبلیغات در پایین ترین سطح نگه داشته شده اند و هزینه ها از طریق مالیات بر درآمد پرداخته می شود. به استثنای British Columbia که به صورت ماهیانه یک حق بیمه ی ثابت مقرر می کند (افراد با درآمد پایین از این قانون مستثنی بوده و یا مقدار کمتری پرداخت می کنند و وجوه به هیچ وجه قابل استرداد نیستند).

اجزای اساسی مراقبت های بهداشتی در کانادا

آنچه پوشش داده می شود: تقریبا تمامی اجزای اساسی مراقبت های بهداشتی -که شامل مراجعه به پزشکان مراقبت های اولیه، متخصصان و همچنین خدمات بیمارستانی می شود- پوشش داده می شوند.

آنچه پوشش داده نمی شود: این موضوع در هر استانی متفاوت است اما معمولا دندانپزشکی و چشم پزشکی پوشش داده نمی شوند. جراحی زیبایی و بعضی از جراحی های انتخابی (که واجب نیستند) ضروری تشخیص داده نمی شوند. مزایای دارویی فقط شامل حال افراد مسن، معلول و یا کم درآمد می شود.

چگونه برای بیمه ی بهداشت و درمان عمومی درخواست بدهیم: به محض آنکه به کانادا رسیدید، برای کارت بیمه ی بهداشت و درمان درخواست بدهید. فرم های آن را می توانید در مطب پزشکان، بیمارستان ها، داروخانه ها و سازمان های مهاجرتی بیابید. مدارک مورد نیاز شامل کارت شناسایی و تاییدیه ی اقامت دائم می باشد. در برخی استان ها (Ontario، British Columbia، Quebec و New Brunswick) سه ماه دوره ی انتظار برای اِعمال پوشش باید طی کنید.

هزینه: مردم کانادا برای خدمات بهداشتی-درمانی بطور مستقیم هزینه پرداخت نمی کنند بلکه از طریق مالیات های دولتی مبلغی می پردازند (به استثنای British Columbia که شما آنجا حق بیمه ی ماهانه پرداخت می کنید). هنگامی که به خارج از استان خود مسافرت می کنید، احتمالا نیاز است که برای دریافت خدمات مشابه، بیمه ی خصوصی بهداشت خریداری کنید. تازه واردان همچنین نیاز است برای دریافت خدمات در آن دوره ی سه ماهه ی انتظار، بیمه ی خصوصی بهداشت خریداری کنند.

جایگزین ها: در بعضی استان ها، می توانید برنامه های مکمل خصوصی خریداری کنید بمنظور کمک هزینه در زمینه ی مراقبت های مربوط به دندان و چشم و دیگر درمان هایی که در زمره ی مراقبت های اولیه لحاظ نشده اند. بعضی کارفرمایان همچنین -به عنوان مزایا- به کارگرانشان کمک هزینه ای برای برنامه های درمانی کلی ارائه می دهند.

Janie Brown، مدیر اجرایی انجمن Callanish، یک سازمان غیر انتفاعی در ونکوور که به مبتلایان به سرطان و خانواده هایشان کمک می کند، بیان کرد: "روی هم رفته ما در کانادا، در مورد سیستم مراقبت های بهداشتی بسیار خوش شانس هستیم". Brown کار در پیشه ی مراقبت های بهداشتی در کانادا را پس از مهاجرت از انگلیس در سال ۱۹۷۴ شروع کرد. وی اضافه کرد: "ما به ازای آنچه سالانه دریافت می کنیم، پول زیادی نمی پردازیم و من فکر می کنم آنچه که در مقابل این پول می گیریم بسیار قابل توجه است". Brynn، یک پرستار دارای پروانه ی رسمی در اونتاریو (Ontario)، شور و شوق Brown را نسبت به سیستم مراقبت های بهداشتی کانادا با ما مطرح می کند: "من مدافع مراقبت های بهداشتی رایگان هستم و معتقدم این موضوع باید جزء اساسی ترین نیازهای بشر تلقی شود".

سیستم مراقبت های بهداشتی کانادا نسبت به سیستم های خصوصی متفاوت است. سیستم های خصوصی مثل ایالات متحده که در آن بیش از ۳۷ میلیون نفر بدون بیمه ی خدمات درمانی هستند و بیشتر از ۵۳ میلیون نفر بدون بیمه ی کافی هستند به این معنا که در مواقع بیماری های جدی، به اندازه ی کافی تحت حمایت قرار نمی گیرند. طبق یک نظرسنجی که زیر نظر مرکز تحقیقات Nanos انجام گرفت، اکثریت کانادایی ها (۹۱ %) با Brown و Brynn موافقند و سیستم مراقبت های بهداشتی کانادا را 
به سیستم خصوصی ترجیح می دهند.

سیستم مراقبت های بهداشتی کانادا هنوز عاری از خطا نیست. نگرانی های دسترسی، کیفیت مراقبت ها و قیمت بالای سرویس هایی که شامل این سیستم نمی شوند، از رایج ترین انتقادات است. برای تازه واردان، این موارد به واسطه ی ناآشنایی با سیستمی که احتمالا از نظر فرهنگی یا زبانی نسبت به نیازهایشان حساس نیست، پیچیده تر است.

Assan Rasheed که نیاز به خدمات دندانپزشکی داشته است می گوید: "هنگامی که من به کانادا آمدم، درمورد دسترسی به مراقبت های بهداشتی مشکل داشتم. سیستم گیج کننده بود و به خاطر اینکه ویزیت دندانپزشک در سیستم لحاظ نشده بود، مجبور بودم هزینه را از جیب خودم پرداخت کنم".

موقعیت Assan منحصر بفرد نیست. تازه واردان زیادی هستند که مشکلات جست و جو در سیستم و پرداخت هزینه هایی که در سیستم لحاظ نشده را تجربه کرده اند. این پرسش مطرح می شود که: آیا سیستم مراقبت های بهداشتی کانادا همان اندازه رایگان و عمومی است که شهرت بین المللیِ آن می گوید؟

چقدر رایگان است؟

بر اساس نسخه ی سال ۲۰۱۲ "هزینه ی بیمه عمومی مراقبت های بهداشتی" که توسط موسسه ی محافظه کار Fraser منتشر شد، یک خانواده ی متوسط ۴ نفره ی کانادایی مبلغ ۱۱۴۰۰ دلار برای بیمه ی مراقبت های بهداشتی، مالیات می پردازد. Esmail Nadeem ، شخصی که در نوشتن این گزارش همکاری کرده است، می گوید: "باور گسترده ای وجود دارد مبنی بر اینکه مراقبت های بهداشتی در کانادا رایگان است. ولی اینگونه نیست".

طبق این خبر هزینه ی مراقبت های بهداشتی به مرور زمان –با نرخی بیش از مخارج دیگر- در حال افزایش است، مخارجی مانند لباس، غذا و مسکن. و این هزینه ی رو به رشد الزاما به معنای دریافت خدمات بهتر نیست که البته این موضوع از استانی به استان دیگر متفاوت است. افراد مقیم Quebec و Ontario بهترین خدمات را در ازای پرداخت این هزینه دریافت می کنند. در حالیکه در Saskatchewan ،Prince Edward Island ، Newfoundland و Labrador بدترین خدمات ارائه می شود. این گزارش ۴ جزء را در اندازه گیری خود دخالت داده است که شامل مفید بودن خدمات، استفاده از خدمات، دسترسی به خدمات و عملکرد بالینی می شود.
و این فقط برای مورد هایی است که به عنوان خدمات مراقبت های بهداشتی لازم و اساسی در نظر گرفته شده اند مانند ویزیت های پزشک خانواده، جراحی ها و درمان در بیمارستان. هر چند گاهی یارانه تعلق می گیرد اما خدمات دیگر مانند دندانپزشکی، اتاق های خصوصی بیمارستان و داروهای تجویزی رایگان نیستند.

مواردی که بر اساس مکان زندگی شما حمایت می شوند یا نمی شوند. هر استان یا محدوده ای، برنامه های مراقبت بهداشتی مخصوص خود را دارد. برای مثال، هر چند تمام طرح های استان ها هزینه های درمان های روانی را می پردازند اما تنها ۴ استان هزینه های درمانی یک روانکاوی کلاسیک به سبک فرویدی را تقبل می کنند. ۸ استان هزینه ی وازکتومی یا بستن لوله های رحمی را می پردازند اما فقط ۴ استان روش معکوس آن را یعنی کسی که تغییر عقیده می دهد و می خواهد فرزندان بیشتری داشته باشد، حمایت می کنند. بعضی استان ها مانند British Columbia برنامه های دولتی دارند که برای داروهای تجویزی، یارانه هایی بر اساس درآمد مشخص می کنند.

نگرانی های دسترسی

علی رغم اینکه دولت کانادا از سال ۲۰۰۲ مبلغ ۵.۵ میلیارد دلار به منظور کاهش زمان انتظار، سرمایه گذاری می کند، لیست های انتظار برای خدمات مراقبت های بهداشتی هنوز دغدغه ی افراد زیادی است.

دکتر Brian Day مشهور در نیویورک تایمز بیان کرد: "اینجا کشوری است که سگ ها می توانند در عرض کمتر از یک هفته عمل جایگزینی مفصل ران انجام دهند و انسان ها باید دو یا سه سال منتظر بمانند". Day رئیس و مدیر مرکز جراحی بحث برانگیز Cambie در ونکوور است؛ جایی که مراقبت های خصوصی مبتنی بر هزینه برای خدماتی که از قدیم تحت سیستم مراقبت های بهداشت عمومی بوده ارائه می دهد. ائتلاف بهداشت کانادا در پاسخ اشاره می کند اگر صاحبان سگ ها قادر به پرداخت هزینه نباشند، سگ ها وارد لیست انتظار می شوند و اینکه "دسترسی به مراقبت ها نباید بر اساس توانایی پرداخت هزینه باشد".

Lorne، یکی از ساکنان British Columbia، پس از مراجعه به یک متخصص، ۴ ماه برای عمل جایگزینی مفصل ران منتظر ماند؛ مدت زمانی بیشتر از مدت معمول که ۱۰ هفته تعریف شده است. وی می گوید: "من مشکلی نداشتم که در لیست انتظار قرار بگیرم. دکترهای خوبی داشتم و درمان هایی که دریافت کردم واقعا خوب بودند".
Brynn، پرستار دارای پروانه ی رسمی، معتقد است که موضوع انتخابی است: "یا پول بیشتری می پردازید و زودتر ویزیت می شوید یا در غیر این صورت مدت بیشتری صبر می کنید".

بر اساس مطالعه ای که توسط صندوق مشترک المنافع انجام شد، تنها ۲۲% از پزشکان کانادایی این احتمال را می دادند که یک بیمار بتواند برای یک روز بعد وقت ملاقات بگیرد. این رقم کمترین درصد در بین ۱۰ کشور تحت مطالعه بود! پزشکان خانوادگی کانادایی نیز خبر از رتبه ی دوم در لیست طولانی ترین زمان انتظار برای دیدن یک متخصص دادند و کانادا از نظر ارائه ی مراقبت های بعد از ساعت کاری و زمان لازم برای تشخیص بیماری، مقام دوم از آخر را دارد.
Brown می گوید: "من درمورد لیست های انتظار بیشتر از رسانه ها انتقاد می شنوم تا از بیماران". وی اشاره می کند که در موقعیت هایی که واقعا اضطراری هستند، بیماران سریعا ویزیت می شوند: "به این صورت، من فکر می کنم که این سیستم بسیار خوبی است".

Rua Mercier معتقد است زمان های انتظار بخشی از روند دست یابی به خدمات در یک جامعه است. وی می گوید: "وقتی مردم در یک جامعه قادر به دسترسی به خدمات نیستند و فقط اجازه ی دسترسی به مراقبت های فوری را دارند، بیماران ناچار به سمت موقعیت های اضطراری می روند که این روند، سیستم را مسدود می کند.
"تعداد زیادی از افراد با وجود داشتن سرماخوردگی و تب به قسمت اضطراری می روند" ؛ این نظر Ian، یک مهاجر استرالیایی است که می گوید: "سیستم مراقبت های بهداشتی کانادا مورد سوء استفاده قرار گرفته است".

یک مشکل دیگر، در دسترس نبودن خدمات برای بعضی بیماری ها واختلالات است. Brown معتقد است این موضوع بویژه برای بیماری های مزمن مانند آرتروز و مسائل مربوط به بهداشت و سلامت روان مضر است. وی می گوید: "به نظر می رسد افراد برای این روند ها مدت زمان بیشتری به انتظار می نشینند. دریافت کمک برای موارد افسردگی و اختلالات اضطرابی غیر ممکن است. گمان نمی کنم تعداد زیادی از افراد میزان مراقبتی را که درمورد نظام سلامت و روان نیاز دارند، دریافت کنند". عدم دسترسی به خدمات سلامت روان، یک نگرانی جدی برای مهاجران محسوب می شود؛ افرادی که احتمالا در کشور خودشان آسیب های روحی دیده اند و در تطبیق خود با یک کشور جدید مشکلاتی دارند.

کیفیت مراقبت ها چگونه است؟

جدا از موضوع دسترسی، برخی از متخصصان درمان، نگرانی هایی بابت کیفیت درمان دارند؛ کیفیتی که توسط استاندارد های فدرال تعیین می شود. Brown باور دارد که کیفیت مراقبت در اولویت قرار ندارد. وی می گوید: "روی هم رفته فکر می کنم کیفیت مراقبت ها در مقایسه خیلی ضعیف و حتی در حال بدتر شدن است اما کیفیت حمایت بحران در موقعیت های اورژانسی بهتر می باشد.

او اظهار داشت: "هنگامی که در یک بیمارستان پذیرش می شوید، مراقبت های شخصی کمی وجود دارد. پرستاران اغلب دور از بالین هستند. در واقع آن ها اغلب به داروها و طرز مصرف آن ها می پردازند. فکر می کنم این تغییری است که طی ۱۰-۱۵ سال اخیر رخ داده است". وی اضافه می کند: "بجای آنکه یک بیماری از دیدی جامع بررسی شود، مراقبت های بهداشتی بر ناخوشی و ظاهر بدن تمرکز دارند".
در یک نظرسنجی که توسط Harris/Decima در سال ۲۰۰۹ صورت گرفت، کانادا از نظر کیفیت مراقبت های بهداشتی با اختلاف کمی بعد از ایالات متحده رتبه بندی شد. ۳۶% از کانادایی ها کیفیت مراقبت های بهداشتی را "عالی" برآورد کردند که این رقم در آمریکا به ۴۰% می رسید.

Brown عقیده دارد که رابطه ی بین بیماران و متخصصان مراقبت های بهداشتی به علت افزایش بیش از حد حجم کار، خراب شده است. او می گوید: "موضوع پول است. پرستاران گران بها تر از دستیارانشان هستند و از آن ها انتظار می رود در وضعیت سخت بیمار، کار بیشتری انجام دهند".

چالش های فرهنگی

مهاجران کانادایی در رابطه با سیستم مراقبت های بهداشتی با موانع بیشتری رو به رو هستند. این موانع می تواند ناشی از ضعف در زبان، عدم درک چگونگی روش کار سیستم و یا داشتن توقعات مختلف از مقوله ی مراقبت باشد.
Brown بیان می کند: "موضوعی که من شخصا دریافتم، نبودِ مترجم است". مهاجرانی که انگلیسی صحبت نمی کنند، به هنگام دریافت مراقبت های بهداشتی، تمایل دارند که به اعضای خانواده شان تکیه کنند. با وجود اینکه ۲۰% از کانادایی ها زبانی غیر رسمی را به عنوان زبان مادری خود صحبت می کنند، Brown معتقد است کمبود مزمن مترجم احساس می شود. او می گوید: "این مشکل بزرگی در سیستم مراقبت های بهداشتی است. چگونه می توانید مراقبت های بهداشتی آماده کنید وقتی قادر به فراهم کردن چند مترجم نیستید؟"

Brynn با او موافق است. در طی یک معاینه، وی با خانواده ای از خاور میانه برخورد کرد که بچه ی کوچکی داشتند. مادر اصلا انگلیسی صحبت نمی کرد و انگلیسی پدر خانواده هم بسیار ضعیف بود. Brynn می گوید: فراهم کردن مراقبت مشکل بود. خانواده همچنین از خدمات در دسترس، اطلاع چندانی نداشتند که این موضوع انتخاب آن ها را بسیار محدود می کرد. برای من نیز این قضیه مانع بزرگی است.
مانع دیگر برای مهاجران، دسترسی به درمان های سنتی است. اگر ارائه دهنده ی مراقبت های بهداشتی با فرهنگ آن شخص آشنا نباشد، ممکن است درمانی را پیشنهاد بدهد که با باورهای سنتی، شیوه ها و سنت های آن شخص همخوان نباشد.
Brown می گوید: کانادا مشخصا روش بخصوص خود را در مراقبت دارد که الزاما در همه ی فرهنگ ها کاربرد ندارد. این واقعا به شخص تازه وارد بستگی دارد که کنترل روند مراقبت را به دست بگیرد، در مورد سیستم اطلاع کسب کند و از منابع در دسترس که در سازمان های مهاجرتی یافت می شوند استفاده کند؛ منابعی که می توانند به تازه واردان کمک کنند تا با سیستم مراقبت های بهداشتی بهتر آشنا شوند.

Assan افرادی که تازه مهاجرت کرده اند را تشویق می کند تا از این خدمات استفاده کنند. علی رغم این تفکر که سیستم دندانپزشکی نیز باید تحت پوشش مراقبت های بهداشتی عمومی باشد، وی معتقد است کانادا یکی از بهترین سیستم های مراقبت بهداشتی را در جهان دارد: "در کل این سیستم خوبی است و احساس می کنم من خوش شانسم که جزئی از این سیستم هستم".




ترجمه: آناهید یاری

۱۳۹۴/۱۲/۱۷

۱۰ رمز موفقیت به روایت ریچارد برانسون


ریچارد برانسون در شانزده سالگی تحصیل را رها کرد و با کمک یکی از دوستانش مجله "دانش آموز" را براه انداخت. او بعدها، در دهه ۱۹۷۰، کمپانی "ویرجین رکوردز" را تاسیس کرد و مؤسس شرکت "ویرجین گروپ" هم هست. او در دهه ۱۹۸۰ شرکت هوایی "ویرجین آتلانتیک" را به وجود آورد و دهه ۱۹۹۰ شاهد "ویرجین موبایل" و "ویرجین ترین" نیز بود.

او یکی از موفق ترین بازرگانان در انگلستان و نمادی از کارآفرینی است. جدیدترین پروژه او "ویرجین گلکتیک" است که او امیدوار است روزی به یک شرکت گردشگری فضایی بدل شود.

این شما و این ده درس برتر او برای موفق بودن:

۱ - رویاهایتان را دنبال کنید و به خود شک نکنید

رؤیاهای خود را دنبال کنید، درگیر زندگی و چیزهای جدیدی شوید که برایتان جالب است. اگر می‌خواهید کار و کسبی به راه بیاندازید، مطمئن شوید که درباره سرگرمی مورد علاقه یا موضوعی باشد که برایتان جذاب است.
این‌طوری زندگی بهتری خواهید داشت. هدفتان انجام کاری، صرفاً برای پول درآوردن، نباشد.

برانسون برای مجله خود برای افراد و مشاهیر بسیاری نامه فرستاد و بسیاری از آن‌ها دعوت او برای مصاحبه را پذیرفتند
فکر می‌کنم خیلی از افراد ایده‌های خیلی خوبی در ذهن دارند، ولی افراد اندکی می‌روند و واقعاً ایده‌هایشان را اجرا می‌کنند.
خیلی افراد هستند که به این فکر می‌کنند که حتماً فرد دیگری قبلاً این کار را کرده، یا هیچ وقت نمی‌توانی پول لازم برای این کار را فراهم کنی و یا اینکه در زندگی نباید خطر کرد.

دست آخر کسانی شانس یک زندگی هیجان انگیز و پر ارزش را خواهند داشت که می‌گویند همین الان می‌روم و این کار را می‌کنم.

۲ – یک تغییر مثبت بوجود بیاورید و یک کار خوب بکنید

اگر می‌خواهید یک کارآفرین بشوید، اولین چیز لازم این است که ایده ای داشته باشید که بتواند تغییری مثبت در زندگی دیگران ایجاد کند. کسب و کار یعنی همین.
اگر صاحب کار و کسبی باشید، در موقعیتی هستید که بتوانید تغییرات بزرگی در این دنیا ایجاد کنید.

به نظر من این برای کارمندان یک شرکت هم خوب است، که از کار کردن در شرکتی که می‌دانند در دنیا کارهای خوبی انجام می‌دهد لذت ببرند.

۳ – به ایده‌هایتان ایمان داشته باشید و در کار خود از همه بهتر باشید
شما قطعاً باید به ایده‌های خود ایمان داشته باشید. اگر شخص احساس خوبی نسبت به کاری که می‌کند نداشته باشد و به آن افتخار نکند، انگیزه‌ای برای هیچ کاری نمی‌ماند. باید علاقه شدیدی به کاری که می‌خواهید بکنید داشته باشید و بتوانید دیگران را هم به آن علاقمند کنید.

شرکت موسیقی برانسون در ابتدا کار خود را با پذیرش سفارش‌های پستی آغاز کرد
اگر یک ایده، ایده خوبی باشد، باید بتوانید آن را در دو یا سه جمله توضیح دهید و دو سه جمله خیلی راحت پشت یک پاکت نامه جا می‌شود.

اگر بنا نبود خط هوایی من از همه خطوط هوایی بهتر باشد، دلیلی برای راه اندازی آن نداشتم. باید اطمینان کنید که همه جنبه‌های کاری که می‌خواهید بکنید، از رقیب هایتان بهتر باشد.

۴ – لذت ببرید و هوای تیم تان را داشته باشید

من ۱۰۰ درصد معتقدم که لذت بردن از کار بسیار مهم است، و اگر از کاری لذت نمی برید یعنی وقت آن رسیده که به سراغ کار دیگری بروید. از راس تا پایین چرخه اداری باید از کارشان لذت ببرند تا فضای کاری دلچسبی ایجاد شود.
اطمینان حاصل کنید که کسانی شرکت شما را اداره می‌کنند که عمیقاً به مردم اهمیت می‌دهند، به بهترین جنبه افراد دقت می‌کنند و در عوض انتقاد کردن، تشویق می‌کنند.
انسان‌ها چندان هم با گل‌ها فرق نمی‌کنند. اگر به یک گل آب بدهید شکوفا می‌شود و اگر آب ندهید، می خشکد و می‌میرد، من معتقدم که انسان‌ها هم همین گونه اند.

۵ – بیخیال نشوید

بیخیال نشدن اهمیت بسیار زیادی دارد. در ماجراهایی که من داشته‌ام، مثلاً وقتی می‌خواستم با بالن از اقیانوس آرام بگذرم، موقعیت های بسیاری بوده که در آن‌ها فکر کنم احتمال زنده ماندنم ناچیز است.

برانسون در سال ۱۹۸۹، آویزان به پایین یک هلیکوپتر وارد جزیره نکر شد تا با همسرش جون تمپلتن ازدواج کند

کارآفرینی بی شباهت به ماجراجویی نیست. شما با موقعیت های بسیاری روبرو خواهید شد که راه پس و پیش ندارید و باید روز و شب کار کنید تا به مشکلات مختلفی که سر راه یک شرکت قرار می‌گیرد غلبه کنید. روز بعد خود را جمع و جور کنید و سراغ کارهای دیگر بروید.

فکر می‌کنم من نسبتاً در مواجهه با شکست موفق باشم؛ معمولاً نمی‌گذارم ذهنم را برای بیش از یکی دو ساعت مشغول کند و هر آنچه در توانم باشد را صرف پرهیز از اشتباهات گذشته می‌کنم.

۶ – لیست های متعدد درست کنید و برای خود چالش های جدید ایجاد کنید
من لیست های بسیاری برای خودم تهیه می‌کنم، چون فکر می‌کنم توجه به جزئیات کوچک است که یک شرکت استثنایی را از یک شرکت متوسط متمایز می‌کند. جزئیات خیلی مهم است و من فکر می‌کنم تعیین چالش ها و اهداف جدید برای خود هم مهم است.
معتقدم که ابتدای سال زمان خوبی است برای اینکه اهداف پیش روی خود در طول سال را بنویسید. اگر خود را سازماندهی نکنید و آنچه می‌خواهید بدست بیاورید را ننویسید، خطر آن وجود دارد که زمان از چنگتان برود و چیزی زیادی به دست نیاورده باشید.

۷ – برای خانواده تان زمان بگذارید و سپردن کارها به دیگران را بیاموزید
یکی از اولین کارهایی که به عنوان یک کارآفرین باید کرد، آموختن هنر سپردن کارها به دیگران است. کسانی را پیدا کنید که در اداره روزانه یک شرکت از شما بهتر باشند و با این کار وقت خود را، برای فکر کردن به موضوعات مهم‌تر و وقت گذراندن با خانواده، آزاد کنید.

برانسون دو فرزند دارد: هالی و سام

این کار، مخصوصاً اگر فرزند دارید، خیلی مهم است. آنها تنها چیزی هستند که وقتی شما بروید از شما باقی می‌ماند.
من می‌دانم که کارآفرین موفقی ام، ولی مطمئن نیستم که می توانستم مدیر خیلی موفقی هم باشم. ذهن من همیشه به آینده فکر می‌کند و به ساختن چیزهای جدید فکر می‌کنم.

فکر می‌کنم بهتر است به مجرد اینکه چیزی را راه انداختم، فرمان آن را به فرد دیگری بسپارم. می‌توانم بروم و بیایم و کمی دردسر هم برای کارمندانم ایجاد کنم، ولی بهتر است کسب و کار روزانه را به فرد دیگری محول کنم.

۸ – تلویزیون را خاموش کنید، بروید بیرون و کاری بکنید

مادرم، ما را طوری تربیت کرد که برویم بیرون و برای خودمان کاری بکنیم، نه اینکه بنشینیم و کارهای دیگران را تماشا کنیم و تلویزیون نگاه کنیم. به نظرم این روش تربیتی خوبی بود. من زمان زیادی را با فرزندانم در جزایر کارائیب گذرانده ام و در آنجا هیچ وقت تلویزیون نگاه نمی‌کنیم.
جزیره نکر (در جزایر ویرجین بریتانیا) جایی است که در آن خود را از دنیای بیرون جدا می‌کنم و می‌توانم دغدغه هایم را فراموش کنم. ولی کارهایی که می‌کنم آن‌قدر به نظرم جذاب، با‌ارزش و هیجان انگیز است که هیچ وقت نمی‌خواهم کامل فراموششان کنم. چون خود را در جایگاه قدرتمند و چالش برانگیزی می‌بینم و نمی‌خواهم این موقعیت را هدر بدهم.

۹ – وقتی از شما بد می‌گویند، نشان دهید که اشتباه می‌کنند

برانسون جلوی عکس بزرگی از "اسپیس شیپ ۲" فضانورد تجاری او در حال انجام آزمایش‌های فنی در بیابان موهاوی در کالیفرنیا است

افرادی هستند که به لباس افراد موفق آویزان می‌شوند و سعی می‌کنند با استفاده از نام آن‌ها چند کتاب بفروشند. چندان دلچسب نیست، ولی می‌دانید که اگر از آنها شکایت کنید و سر و صدا براه بیاندازید، فقط فروش کتابشان را بیشتر خواهید کرد. برای هم من هنر نادیده گرفتن چنین افرادی را آموخته‌ام.

به نظرم بهترین کار این است که به هر شکلی که می‌شود، اشتباه بودن گفته‌های آنان را نشان دهید. مثلاً کتاب خاصی ("برانسون: پشت نقاب" اثر تام باور)، می‌گوید که برنامه فضایی ما عملی نیست، در سال جاری اشتباه بودن ادعای آنها را ثابت خواهیم کرد.

۱۰ – کاری را بکنید که به آن عشق می ورزید و در آشپزخانه تان یک مبل داشته باشید
شما فقط یک بار زندگی می‌کنید، پس اگر من بودم، کاری را می‌کردم که بتوانم از آن لذت ببرم. شاید گفتنش از سوی من که مالک یک جزیره کوچک در کارائیب هستم کمی باور‌نکردنی باشد، ولی وقتی به آن جزیره می‌رویم، بیشتر وقت‌مان را در آشپزخانه می‌گذرانیم.

حقیقت این است که تا وقتی که آشپزخانه شما جای کافی برای یک مبل داشته باشد و شریکی در زندگی داشته باشید که به او عشق می ورزید، لزوماً به دیگر ملحقات زندگی احتیاجی ندارید.

پس اگر مشغول کاری هستید که به آن شدیداً علاقمندید، زندگی بسیار لذت بخش تری را برای شما به ارمغان می‌آورد تا اینکه صرفاً برای پول کار کنید.

منبع: بی بی سی 


۱۳۹۴/۱۲/۱۳

تفاوت های ونکوور و تورنتو از نگاه یک مهاجر ایرانی – قسمت دوم


"پرستویی که به فکر مهاجرت هست از ویرانی آشیانه نمی هراسد"
در ادامه مطلب هفته گذشته که باکمک خود شما به تفاوت های ونکوور و تورنتو از نگاه یک مهاجر ایرانی و با تمرکز بر روی جامعه ایرانی پرداختم (برای دیدن این قسمت اینجا کلیک کنید)در قسمت دوم  موضوع تفاوت فرهنگ عمومی در جامعه کانادایی در این دو شهر مد نظر قرار گرفته است. اما مجدا یاد آوری میشود که هدف از مقایسه تورنتو و ونکوور صرفا کمک به فرآیند تصمیم گیری ایرانیانی است که قصد انتخاب بین این دو شهر برای محل زندگی خود را دارند.
2- فرهنگ عمومی در جامعه کانادایی:
یکی از شاخص ترین تفاوت های فرهنگی بین مردم تورنتو و ونکوور که در همان هفته های اول زندگی در این شهر ها جلوه نمایی میکند علاقه بیشتر مردم ونکوور به ورزش و دوچرخه سواری است و به همین دلیل مردم ونکوور خوش اندام تر و شادتر به نظر می رسند و تقریبا در هر شرایط آب و هوایی، آفتابی، ابری یا بارانی در ونکوور علاقمندان به پیاده روی و دوچرخه سواری در سطح شهر دیده میشوند.

البته نکته قابل توجه این است که ورزش کردن فقط مخصوص افراد جوان ان نیست بلکه بسیاری از افراد در میان سالی و حتی سنین بالاتر هم به صورت جدی ورزش میکنند که با توجه به اینکه میانگین سنی ساکنین استان بی سی بر اساس آمارهای دولتی منتشر شده بالای 40 سال میباشد این موضوع بیشتر مورد توجه قرار میگیرید (استان بی سی، استان بازنشسته های کاناد به حساب می آید! )
در ونکوور دسترسی آسان به Grouse Mountainو Cypress و ارتفاعات آن، پیاده روی در این مناطق در فصل تابستان و اسکی در فصل زمستان را به جاذبه های زندگی در این شهر تبدیل کرده است، حال آنکه در تورنتو دسترسی به نزدیکترین پیست اسکی در منطقه Blue Mountain به چند ساعت رانندگی نیاز دارد. البته نزدیک ترین کوه درس و درمون به تورنتو بیش از 800 کیلومتر فاصله دارد و در خاک آمریکا  قرار دارد!  بنابراین ارتباط با طبیعت و انجام فعالیت های ورزشی از این قبیل در فرهنگ ونکووریها نهادینه شده است و به نظر میرسد گروهی از مردم به جز ورزش کردن کار دیگری ندارند!  اما در ونکوور آن روی سکه هم قابل تامل است و آن رایج بودن کشیدن  علف بخصوص در مناطق داون تاون و استشمام بوی مشمئز کننده آن است ! حال آنکه این موضوع در تورنتو به این حادی نمی باشد.
 در داون تاون ونکوور در کنار همه زیبایی ها و مردم خوش پوش و خوش هیکلی که در پیاده رو ها تردد می کنند گاهی دیدن افراد بی خانمان و یا خوابیدن آنها در پیاده رو ها احساس ناخوشایندی را برای یک تازه وارد به ونکوور ایجاد می کند که خوشبختانه حضور این افراد بیشتر در محله های مشخصی از داون تاون مشهود بوده و این افراد کمتر در مناطق دیگردیده میشوند و به نظر میرسید اینها شغل شریف بی خانمانی مشغول هستند . این دوستان کانادایی گاهی حتی به صورت زوج یا خانواده هم دیده میشوند! همه دار و ندار زندگی را در یک چرخ ذستی گذاشته و تنها و یا به اتفاق همسر محترمشان روزها در خیابان ها علاف هستند و شب ها هم بالاحره جایی در یک پیاده رو یا پشت در بانک ، کلیسا و .... به استراحت میپردارند و البته حقوق دولتی هم دارند!    

در  تورنتو به عنوان پایتخت اقتصادی کانادا و یک شهر صنعتی به دلیل توسعه نظم و انظباط، رعایت قوانین و مقررات و اهمیت زمان، مردم سبک زندگی متفاوت‌تری را از ونکوور که به عنوان یک شهر توریستی و تفریحی شناخته میشود تجربه می‌کنند، که ازتفاوت های ساختاری، اقتصادی و فرهنگی این شهرها سرچشمه میگیرد .  برای مردم در شهرهای صنعتی مانند تورنتو زمان ارزش بیشتری دارد.  این موضوع صبح ها و در ایستگاه های متروی تورنتو به وضوح دیده میشود. البته اهمیت به زمان به نسبت صنعتی بودن شهرها متغیر است به طوری که زمان در شهری مانند توکیو یا لندن با سرعت بیشتری نسبت به تورنتو درحال گذر است. اما به نظر می آید در ونکوور زمان آنقدر ها زود نمیگذرد و کار اولویت اصلی مردم نیست! تورنتو نسبت به ونکوور مانند تهران نسبت به شیراز است. در تهران بازار بعد از اذان ظهر تعطیل نمیشود اما در شیراز بازار بعد از اذان ظهر  برای نهار و استراحت دو سه ساعتی تعطیل است ! در ونکوور  در محل های کار به کارمندان پیشنهاد میشود که در میانه روز میز کار خود را برای دقایقی ترک کرده و در بیرون از محل کار کمی قدم بزنند! به عنوان مثال کسانی مانند من که داون تاون ونکوور کار میکنند خیلی از روزها چه ابری یا آفتابی در میانه روز و بعد از نهار تنها یا به اتفاق همکارانشان چند دقیقه ای را در کنار اقیانوس قدم میزنند و نفسی تازه میکنند!
به نظر می آید در ونکوور مردم به مد و پوشیدن لباس های مارک دار توجه ويژه ای دارند و شاید البته با هیکل های خوبی که به واسطه فعالیت های ورزشی به دست می آورند توجه بیشتر به سرو وضع و لباس زیاد هم عجیب به نظر نیاید. در ونکوور سالن های آرایش مردانه و زنانه، سالن های تزئین ناخن خیلی به چشم می آیند اما در تورنتو آنچه در هر گوشه و کنار شهر  بخصوص طبقه دوم  ساختمان ها در کنار خیابان ها به چشم میخورد تابلوهای ال ای دی قرمز سالن های ماساژی است که معمولا مردها مشتری آنها هستند و البته خدمات متنوعی هم ارائه میدهند!
ونکوور به دلیل توریستی بودن دارای یک فرهنگ بین المللی است. خیلی ها در ونکوور صاحب 2 یا 3 خانه هستند! و از نظر مالی در شرایط بسیار خوبی به سر میبرند و بدون شک این موضوع بر فرهنگ مردم تاثیر میگذارد و چهره ای متفاوت از این شهر را در مقایسه با شهر صنعتی تورنتو که هزاران کارگر کارخانجات را در خود سکنی داده به نمایش میگذارد و البته این سکه روی دیگری هم دارد که باعث شده اختلاف طبقاتی بین ونکووریها به وحود آمده و گروهی برتری اقتصادی قابل توجه ای نسبت به دیگران پیدا کنند و البته کمی هم افاده ای باشند! اما در تورنتو بیشتر مردم در سطح هم، خاکی و دوست داشتنی و خالی از غرورهای کاذب ، افاده و تکبر هستند.  به نظر می آید این موضوع در ونکوور باعث شده که شکاف بین مهاجران و کانادایی ها بیش از تورنتو دیده شود! ( شاید من اشتباه میکنم)
به نظر نمی آید فرهنگ ونکوور یه مانند تورنتو برآیند موزاییکی از فرهنگ ملل مختلف باشد و آمیختگی فرهنگ به زیبایی رنگین کمان تفاوت های فرهنگی در ونکوور دیده نمیشود. در ونکوور و البته بخصوص داون تاون بیشتر سفید های کانادایی به اضافه چینی تبارها دیده میشوند. اما در تورنتو از هر ملیتی و هر نژادی به فراوانی دیده میشود! به همین دلیل به نظر می آید فرهنگ غالب فرهنگ سفید های محلی باشد.
نکته دیگر این است که همه کسانیکه از ایران به کانادا مهاجرت میکنند به خوبی میدانند عصر ها  بعد از ساعت 6 یا 7 بعداز ظهر معمولا خیابان ها در  تهران و شهرهای بزرگ و حتی شهرستان های کوچک شور و تحرک خاصی دارد اما هم در تورنتو و هم در ونکوور ( البته به جز نقاط مرکزی ) بعد از ساعت 6 یا 7 بعد از ظهر خیابانها به شدت سوت و کور است و حتی در فصل تابستان کمترین شور و تحرک شهرهای ایران را ندارد. البته شاید عده ای براین باور باشند که مردم در مراکز حرید،  رستوران ها و مراکز تفریحی هستند اما شاید واقعیت زندگی در این سوی آب ها این باشید که مردم بیشتر در تعطیلات آخر هفته به گردش و رستوران میروند و به دلیل شرایط سخت محیط های کار و 8 ساعت کار مفید روزانه معمولا بیشتر افراد خسته و کوفته به خانه ها رفته و استراحت میکنند و خود را برای یک روز کاری دیگر آماده میکنند! و خلاصه اینکه مردم اینجا خوابی شبیه مرغ و خروس دارند. یعنی شبها خیلی زود به رختخواب می روند و صبح ها هم زود از خواب بیدار می شوند!    
اما آخرین نکته قابل توجه در ونکوور نسبت به تورنتو این است که در ونکوور سمبل ها ، محله ها ، آداب و رسوم صاحبان اصلی کانادا و بومیان به راحتی قابل مشاهد است. حال آنکه در تورنتو اثری از یک محله که فقط در آن بومیان کانادا زندگی کنند دیده نمیشود. کوتاه سخن آنکه، از نظر تطابق با جامعه کانادایی و شوک فرهنگی مختصر تر شاید تورنتو مقصد مناسبت تری برای مهاجران ایرانی باشد اما طبیعت زیبا ، کیفیت و سبک زندگی،  سپری کردن زمان کمتر در  ترافیک و راه ها و ...  ایرانیان زیادی را براساس آمار رسمی دولت در سال های اخیر روانه این شهر رویایی کرده است! 
در قسمت های بعدی به تفاوت های تورنتو و ونکوور در ارتباط با هزینه ها، امکانات شهری، کار، تفریح و سرگرمی ، تحصیل و  آموزش ، بهداشت و درمان .... خواهم پرداخت.         
در پایان این قسمت لازم است تاکید کنم که بیان تفاوت ها به منزله خوبی یا بدی هیچکدام از این دو شهر نیست و صرفا نظر نگارنده از مشاهدات میدانی در دو شهر تورنتو و ونکوور است. از سایر دوستانیکه نظراتشان میتواند این مطلب را نقد یا کاملتر کند در خواست میشود نقطه نظرات خود را دریغ نکنند تا این مطلب تکمیل گردد. 

رضا