۱۳۹۵/۰۲/۰۷

آیا الزما باید در کانادا ادامه تحصیل دهیم ؟

قبل از پاسخ به این پرسش بهتر است به تفاوت ادامه تحصیل در ایران و کانادا اشاره کوتاهی داشته باشیم. در ایران ادامه تحصیل با هدف  کسب اعتبار اجتماعی ( آقای دکتر و خانم مهندس حتی بدون داشتن کار و درآمد اما مفید برای خواستگاری) و دریافت مزایای شغلی انجام میشود و هرینه بالایی هم ندارد و بسیاری از دانش آموختگان دانشگاههای دولتی در ایران صرفا با تعهد انجام خدمت برای چند سال در ایران از امکان تحصیلات عالی رایگان برخوردار میشوند. مضاف بر این، رفتن به دانشگاه شاید تنها راه ممکن برای برخی از گروههای جامعه به منظور رشد و ارتقای اجتماعی باشد. اما در کانادا داشتن تحصیلات عالی بدون داشتن کار نه تنها مزیتی به حساب نیامده و اعتبار اجتماعی را بهمراه ندارد بلکه در صورت بهرمندی از وام های دانشجویی و کمک های دولتی نگاه سرد جامعه را هم به دنبال دارد زیرا این فرد از امکانات جامعه استفاده کرده است و چه بسا داشتن مدارک بالا مانع از گرفتن کارهای نیمه تخصصی و حتی معمولی هم میشود! به عنوان مثال وقتی کارفرما نیاز به یک کارشناس فنی با مدرک کارشناسی و 2 سال سابقه کار مرتبط دارد داشتن مدرک دکتری حتی عاملی بازدارنده در گرفتن آن کار به حساب می آید چه برسد به اینکه این فرد برای یک کار معمولی در یک فروشگاه برای گذران زندگی اقدام کند.   
در کانادا فرد تنها زمانی برای خود در جامعه کسب اعتبار میکند که با خلاقیت و توانمندی های خود به مسیر پیشرفت جامعه کمک کند. افرادی مانند بیل گیتس و استیو جابز نمونه بارز کسانی هستند که بدون تحصیلات دانشگاهی موفقیت های بزرگی را برای خود و جامعه در آمریکای شمالی به ارمغان آورده اند. حتما سخنرانی استیو جابز در مراسم فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه استانفورد را به یاد دارید که گفت: "من هرگز از دانشگاه فارغ التحصیل نشدم و این نزدیکترین برخورد من با جشن فارغ التحصیلی است"    
از طرفی هرینه تحصیل در کانادا بالاست و علیرغم پایین بودن هزینه های تحصیل نسبت به آمریکا بازهم هزینه قابل توجهی دارد که اگرچه ممکن بخش کوچکی از آن به صورت وام و کمک های دولتی باشد اما نهایتا فراهم کردن هزینه  تحصیل و بازپرداخت وام های تحصیلی بر دوش فرد باقی میماند که درصورت نگرفتن کار بدهکاری فرد به دولت به حساب آمده  و راهی هم برای فرار از آن وجود ندارد! 
اما بدون شک داشتن مدرک تحصیلی آنهم از نوع کانادایی! شانس افراد متقاضی کار را در رقابت با سایرین را بالا میبرد اما هرگز تضمینی برای گرفتن کار نمیباشد! کار فرما بر حسب نوع کار علاوه بر مدرک تحصیلی به سابقه کار و مهارت های دیگر مانند زبان انگلیسی یا فرانسه، توانایی های ارتباطی، پرزنتیشن و .... هم نگاه میکند. از طرفی ادامه تحصیل در کانادا فقط به کارشناسی ارشد و دکتری محدود نمیشود!!! و چه بسا گذراندن دوره های کوتاه مدت اما کاربردی و موثر به شکل باور نکردنی به فرآیند پیدا کردن کار کمک میکند. احازه بدهید که یاد آوری شود که در کانادا مشاغل به دو گروه رگولیتد و غیر رگولیتد تقسیم بندی میشوند. برای انجام کار در رشته های رگولیتد مانند پرستاری،پزشکی و یا معلمی و .... فرد باید از سازمان مشخصی لایسنس انجام این کار را بگیرد که مستلزم گذراندن امتحان یا تکمیل تحصیلات است. اما مشاغل غیر رگولیتد مانند برنامه نویسی کامپیوتر اگرچه نیاز به لایسنس خاصی ندارند اما داشتن یک مدرک کانادایی در زمینه برنامه نویسی شانس فرد را در رقابت با دیگران بالاتر میبرد. اما اینکه کالج یا دانشگاه، کوتاه مدت یا بلند مدت به شرایط فرد و رشته شغلی مربوط میشود. به طور کلی و بدون توجه به شرایط خاص شما و رشته تحصیلی مورد نظرتان معمولا به موارد زیر توجه میگردد.
 1 - به شرایط سنی خودتان توجه داشته باشید! جدا از بحث گرفتن پذیرش و مدرک تافل یا آیلتس اگر سن شما بالا است و مسئولیت یک خانواده را به عهده دارید به نظر نمی رسد یک دوره تمام وفت 4 ساله کارشناسی یا حتی 2 ساله فوق لیسانس در میان هم کلاسی هایی که نصف سن شما را دارند کار زیاد راحتی باشد. بنابراین پیشنهاد میشود به یک دیپلم یا سرتیفکت از یک کالح فنی و حرفه ای دولتی اکتفا کنید و در عوض روی آموختن هر چه بهتر زبان انگلیسی یا فرانسه سرمایه گذاری کنید. این مدرک بخصوص برای مشاغل غیر رگولتید کافی است. اما اگر علاقمند به تحصیلات دانشگاهی هستید پس از گرفتن کار و وارد شدن به سیستم کار کانادایی به صورت پارت تایم فوق لیسانس تان را هم بگیرید. معمولا برای گرفتن کارهای Entry Level در مشاغل تخصصی "غیر رگولیتد" برای تازه واردین در بسیاری زمینه ها و شروع کار نیازی به داشتن فوق لیسانس نیست و در صورت داشتن توانایی ارتباط با زبان انگلیسی در حد نیاز آن شغل، تجربه کاری و ارزیابی مدارک تحصیلی ایران از شانس خوبی برای گرفتن کار در مشاغل غیر رگولتید برخوردار خواهید بود. دقت نمایید که ارتقای شغلی در محیط های کار در کانادا فقط بر اساس مدرک تحصیلی نیست . پس باید از پله اول شروع کنید! اما اگر سن و سالی نداشته و مسئولیت خانواده را هم به عهده ندارید صرف 2 سال برای فوق لیسانس قابل تحمل است اما تضمینی برای گرفتن کار نیست! توجه داشته باشید که گاهی مدارک بالا مانند دکتری و فوق لیسانس برای شروع در پله اول ، حتی گرفتن کار را هم سخت تر میکند!
2- در مورد رشته های رگولیتد هم که چاره ای به جز تکیمل تحصیلات و شرکت در امتحانات مربوط نیست و اینکه در این موارد کالج یا دانشگاه را انتخاب کنید هم بسته به رشته تحصیلی و مقرارت سارمان متولی آن حرفه در هر استان را دارد.
3- در مورد اینکه مجددا رشته جدیدی را شروع کنید اگر چه به شرایط هر فرد بستگی دارد اما به طور کلی تغییر رشته کاری و تحصیلی برای دوره های کوتاه مدت (مشاور مسکن، مهاجرت و کمک دندانپزشک و ...) عملی به نظر میرسد اما مثلا برای دندانپزشکی و شروع مجدد در سنین بالا برای کسی که 10 سال سابقه کار در رشته معماری داخلی دارد کمی سخت به نظر میرسد!
4- مجددا تاکید میشود اگر چه تحصیلات کانادایی به گرفتن کار کمک میکند اما انتخاب کالج یا دانشگاه، فوق لیسانس یا دیپلم یا سرتیفکت و ... باید با دقت بسیار انجام شود . در کانادا کالج های خصوصی بسیار زیادی فعالیت دارند که ممکن است شما تحت تاثیر تبلیغات آنها و یا در صورت مراجعه حضوری تحت تاثیر صحبت های مشاور کالج در این دوره ها ثبت نام کنید. اما پیشنهاد میشود قبلا حتما تا میتوانید در مورد درستی تصمیم خود تحقیق کنید و الا پول و زمان خود را به راحتی از دست میدهید و حتی اگر از وام های دولتی استفاده کرده اید باز هم خود را بدهکار کرده اید پس برای تحصیلات کانادایی عجله نکنید!  
5 - اگرچه نگارنده تجربه تحصیل در مقطع دکتری را نداشته است اما چندی قبل مطلبی با این مضمون که "خواندن دکتری در کانادا در برابر وقت و هزینه آن ارزش ندارد" در یکی از رسانه های کانادایی منتشر شده بود که لینک آن را با شما دوستان به اشتراک میگذارم . البته به نظر میاید علاوه بر وقت و هزینه گرفتن دکتری از یک دانشگاه معتبر کانادایی کار آسانی هم نباشد! اگر چه گرفتن پذیرش دکتری  برای فارغ التحصیلان مستر در کانادا که در طول تحصیل با دانشگاه، اساتید و بخش مربوطه آشنا میشوند کار آسانی باشد! اما تنها با داشتن صلاحیت علمی "لازم" امکان استفاده از این مدرک برای گرفتن کار آکادمیک و یا کار متناسب در صنعت به وجود خواهد آمد و الا اینجا کسی فرد را حتی آقا یا خانم دکتر هم خطاب نمیکند و  اعتبار اجتماعی به دست نمی آید! پس وارد شدن به دوره دکتری، فارغ التحصیلی و گرفتن کار مناسب شایستگی های بالایی را طلب میکند و از استانداردهای بالایی برخوددار است.   
6 - در پایان مجددا یاد آوری میشود برای گرفتن کار علاوه بر تحصیلات کانادایی، تجربه کار کانادایی هم مهم است پس سعی کنید دوره هایی را انتخاب کنید که در پایان 4 یا 8 ماه co-up یا intern-ship یا کارآموزی در محیط های کار کانادایی داشته باشند. این موضوع شاید از هر مسئله دیگری در ادامه تحصیل در کانادا مهم تر است . مسلما در دوره های پاره وقت چنین امکانی ارایه نمیشود اما برای دوره های تمام وفت معتبر و کاربردی دوره کار آموزی ارایه میشود. این دوره ها بخصوص برای ما ایرانی ها که کسی را در محیط های کاری نمیشناسیم خیلی مفید است و باعث خواهد شد با یک تیر دو نشان بزنیم و علاوه بر تحصیلات کانادایی، سابقه کار کانادابی هم برای رزومه خود به دست آوریم!
امید که پاسخ به این پرسش که براساس چند سالتحربه  زندگی، کار و تحصیل در کانادا ارایه شده برای عزیزان تاره وارد مفید واقع شود

رضا
15 ژانویه 2016 ونکوور


۱۳۹۵/۰۱/۱۸

هدف داشته باشید تا عمر طولانی کنید

یافته های یک مطالعه 14 ساله بر روی هزار نفر نشان می دهد ، راز طول عمر می تواند در سادگی انجام یک کار و هدفمند بودن باشد.

دانش پژوهان دریافته اند، بزرگسالانی که از داشتن یک هدف در زندگی حرف می زنند، بیش از آنهایی که بی هدف هستند عمر می کنند.

در این بررسی آمده است، مثلا برای آنهایی که در آستانه بازنشستگی هستند می توان گفت اگر به جای بیکار ماندن، روزهای خود را با فعالیت هایی پر کنند بیشتر عمر خواهند کرد.
این کارها می تواند شامل حضور در فعالیت های داوطلبانه یا مشارکت در پروژه های بلند مدت باشد.

پژوهشگران دانشگاه کارلتون در کانادا می گویند: اینکه هدف چه باشد اهمیتی ندارد مهم آن است هدفی در زندگی فرد وجود داشته باشد.

این امر می تواند ناشی از آن باشد که، افرادی که در میانسالی یا سالخوردگی، هدف دارند بیشتر سبک زندگی سالم تری را به منظور رسیدن به چنین اهداف بلندپروازانه رعایت می کنند.

اما فرد هر چه در زمان تعیین این اهداف جوان تر باشد احتمالا روند سبک زندگی سالم تر را زودتر آغاز می کند.

این نتایج حاصل 14 سال تحقیق "پاتریک هیل" استادیار دانشگاه بر روی شش هزار بزرگسال در آمریکا است.

هیل می گوید: یافتن یک مسیر برای زندگی و تعیین اهداف بلند مدت برای دستیابی به خواسته هایتان، می تواند به شما کمک کند بدون توجه به اینکه چه زمان به هدف خود می رسید، عمر طولانی تری داشته باشید.

از این رو هرچه مسیر زندگی زودتر مشخص شود تاثیرات محافظتی آن برای سلامت فرد زودتر روی می دهد.

در ابتدای این مطالعه، شش هزار نفر درباره اینکه در زندگی شان هدف داشته اند یا خیر و همچنین از نگرش های مثبت یا منفی برای ارتباطات و احساسات آنها پرسیده شد.

هیل افزود: دلایل زیادی برای اعتقاد به اینکه هدفمند بودن می تواند به سالخوردگان کمک کند بهتر سلامتی خود را حفظ کنند وجود دارد.

به عنوان مثال بزرگسالان پس از بازنشسته شدن و از دست دادن آن منبع سازمان دهی رویدادهای روزانه، به جهت دهی بیشتری نیاز دارند.

از سوی دیگر هیل تاکید دارد زندگی هدفمند همچنین می تواند طول عمر بیشتر برای بزرگسالان جوان تر به ارمغان بیاورد.

به گفته وی منحصر به فردترین یافته این مطالعه داشتن هدف است و به نظر می رسد داشتن هدف یک شیوه مهم برای طول عمر است.

تحقیقات پیشین تاثیر سبک زندگی سالم را بر افزایش طول عمر تایید کرده بود.

نتایج این تحقیقات درنشریه Psychological Science منتشر شده است

ترحمه : نورا نواپور
 .

۱۳۹۵/۰۱/۱۷

هفت اشتباه مالی که معمولا برای تازه واردین کانادا پیش می آید.


وقتی قرار است زندگیتان در کانادا به خوبی بچرخد ، لازمست که تصمیم های مالی درستی اتخاذ کنید. بسیاری از تازه واردین فکر می کنند خریداران و مصرف کنندگانی با شم اقتصادی خوب نیستند و در این زمینه اطلاعات کافی در دسترس ندارند. خانم الیزابت مولینا، برنامه ریز خانه اجتماعات نورث یورک می گوید :" تازه واردین بهترین طعمه برای اغفال و تقلب هستند."
اطلاع داشتن از مسئولیت ها و حقوق مالی که دارید بهترین راه برای محفوظ ماندن در برابر کلاهبرداری ها و بهترین کمک برای استقلال اقتصادی در کشور جدیدتان می باشد. هفت نکته ای که در ادامه می خوانید، اشتباهات متداولی است که تازه واردین انجام می دهند و دوری کردن از آنها بسیار مهم است.
اشتباه شماره یک : درست نکردن سابقه مالی خوب
مهمترین کار برای پیشرفت اقتصادی، ساختن یک سابقه اعتباری خوب است. آدام فیر، مدیر برنامه در مرکز کانادایی دانش مالی، می گوید :" وقتی می خواهید آپارتمانی اجاره کنید ، ماشین بخرید، برای خرید خانه اقدام کنید یا برای تحصیل پول قرض کنید، سابقه اقتصادی به دردتان می خورد." نمره اعتبار شما عددی بین 300 و 900 است. عدد بالاتر نشان می دهد که شما قرض های قبلی تان را به موقع پرداخت کرده اید، بنابراین احتمال اینکه در آینده وام های بهتری به شما تعلق بگیرد بیشتر است. در مقابل نمره پایین نشان می دهد که در تضمین پرداخت  وام خودرو ، وام خانه یا اجاره آپارتمان با مشکلاتی روبرو بوده اید. به دست آوردن خوشنامی و اعتبار مالی را از اولویت های خود بدانید و با پرداخت به موقع قبض ها و قسط ها صاحب نمره اعتباری بالایی شوید.
اشتباه شماره دو : بی توجهی به کارت های اعتباری
ساده ترین راه برای به وجود آوردن سابقه مالی چگونگی استفاده از کارت های اعتباری است . توجه کنید که کارت های اعتباری مانند شمشیر دولبه هستند و استفاده ناصحیح از آنها موجب دردسر است. مولینا می گوید تقریبا پنجاه درصد تازه واردینی که به کلاس های دانش مالی در خانه اجتماعات نورث یورک می آیند، کارت اعتباری دارند ولی در مورد نرخ بهره، مهلت پرداخت و جریمه های نپرداختن صورتحساب اطلاعات لازم را ندارند. عده ای اصلا از کارت های اعتباری استفاده نمی کنند چون در کشورشان عادت به خرج کردن پول نقد داشته اند. فیر به تازه واردین توصیه می کند در مورد استفاده از کارت های اعتباری نگران نباشند ولی ابتدا در مورد نرخ بهره و همچنین مزایای این کارت ها مانند تخفیف برای بیمه های مختلف، بنزین و خواروبار تحقیق کنند و سپس عاقلانه از آن استفاده نمایند. توصیه دیگر اینست که " به اندازه ای از کارت اعتباری خرج کنید که می توانید پس از یک ماه حساب را تسویه کنید و در قبال دریافت کارت باید مسئولیت پذیر باشید. "
اشتباه شماره سه : قبول کردن کارت های اعتباری فروشگاه های بزرگ
بسیاری از فروشگاه های بزرگ مشتری ها را به گرفتن کارت های اعتباریشان ترغیب می کنند و به آنها یک بار تخفیف روی خرید پیشنهاد می دهند. فیر می گوید: " برای تازه واردین گرفتن این کارت ها خیلی راحت است ولی معمولا قیمت خدمات و بهره روی این کارت ها بالاتر است. بهتراست که گردش مالی خود را با داشتن فقط یک کارت اعتباری ساده کنید و بدانید که یک بار تخیف خرید دلیل خوبی برای قبول کردن این کارت ها نیست. "
اشتباه شماره چهار:  نخواندن شرایط جریمه
مولینا می گوید: " خیلی از معامله ها به نظر خوب می آیند ولی مستلزم قراردادهای دست وپا گیری هستند."  به عنوان مثال شعار برخی فروشگاه های لوازم خانگی و مبلمان اینست که الان بخرید و بعدا بپردازید، که معمولا به نظر تازه واردین جذاب می آید. ولی اگر نتوانید طبق چهارچوب قرارداد قسط ها را پرداخت و حسابتان را تسویه کنید ، جریمه سنگینی شامل حالتان می شود که سابقه اعتباریتان را هم خراب خواهد کرد.
اشتباه شماره پنج: پرنکردن فرم های مالیاتی
فیر می گوید: " پر کردن و ارسال فرم های مالیاتی کار بسیار مهمی است و حتی اگر هنوز کار و درآمدی ندارید باید این فرم ها را پرکنید. "  بسیاری از مزایای دولتی مانند اعتبار GST/HST و همچنین کمک مالیاتی به کودکان کانادا، فقط به کسانی تعلق می گیرد که فرم های مالیاتی را پر و ارسال کرده باشند.
اشتباه شماره شش : بی توجهی به بانک ها
به نظر مولینا " معمولا تازه واردین این پیش فرض را در ذهن دارند که برای بازکردن حساب در بانک ها واجد شرایط نیستند ." ولی چنانچه دو کارت شناسایی معتبر دارید و از نظر قانون بانکداری کانادا (Banking Act) نیز مشکلی نداشته باشید ، می توانید نسبت به افتتاح حساب جاری یا حساب پس انداز در یکی از بانک های کانادا اقدام کنید.  در ارتباط بودن با یک موسسه مالی بزرگ و معتبر مثل بانک در مورد گرفتن سابقه مالی بسیار مفید است و کار را با سرعت بیشتری پیش می برد. همچنین می توانید از آنها برای پس انداز تحصیل فرزندان،  مزایا            ی بازنشستگی یا وام خرید خانه خدمات بگیرید. بانکی را انتخاب کنید که جوابگوی نیازهای شماست و البته به موقعیت و محل بانک هم دقت کنید. مولینا می گوید:" دستگاه های خودپرداز عمومی(ATM) هربار که به شما پول نقد می دهند ، بین 3 تا 5 دلار از حسابتان کم می کنند. در مقابل استفاده از خودپرداز بانک خودتان یا گرفتن پول نقد از صندوق فروشگاه ها این هزینه را به حداقل می رساند."
اشتباه شماره هفت: اعتماد کردن به وام های با بهره روزانه
به عقیده فیر :"مراکزی که وام هایی با سود روزانه  به شما می دهند ، واقعا هزینه هنگفتی ازشما می گیرند." این نوع شرکت ها مبالغ زیادی از شما بهره می گیرند طوری که نرخ این بهره گاهی به بالای 60 درصد هم می رسد و همین مسائل خلاص شدن از دست این مراکز را دشوار می کند.

نوشته لیزا اوانز بازگردان  آناهید یاری 

شش نکته درمورد چگونگی حل و فصل اختلاف نظر با دیگران در کانادا


هرچند وجود اختلاف نظر و برخورد عقاید در زندگی اجتماعی طبیعی و اجتناب ناپذیر است، اما گاهی چگونگی رویارویی و مدیریت آن بسیار سخت می شود. با یادگرفتن چند مهارت می توانید به راحتی از این موقعیت های دشوار عبور کنید.                
(نوشته از کیت فولی)

به وجود آمدن مشکل و اختلاف با دوست، همکار و حتی یار قدیمی تان شما را در زندگی دچار اضطراب و نگرانی می کند. خانم کلرکلتزمن، مشاور زندگی و خانواده از تورنتو، عقیده دارد که " حل موثر اختلافات نیاز به مهارت و شجاعت دارد. وقتی متوجه می شوید یک مشکل خاص مدام در زندگی تان تکرار می شود ، لازمست که برای رفع آن تلاش مضاعف بکنید. " کلتزمن به مراجعین خود کمک می کند تا زندگی را بهتر اداره کنند. او آنها را تشویق به کشف و درک ارزش های درونی خود و بیان واضح دیدگاه هایشان می کند.

در ادامه نکته هایی را که کلتزمن برای رویارویی با ناسازگاری ها و یافتن راه حل هایی برای برطرف کردن آنها پیشنهاد داده است ، مرور می کنیم.

1-  شیوه معمول خود در برخورد با اختلافات را شناسایی کنید.

اینکه بدانید به طور معمول در مواجهه با تعارضات چگونه رفتار می کنید، به شما کمک می کند تا دریابید که در آینده چه رفتار متفاوتی را باید در پیش بگیرید. کلتزمن می گوید : " پنج شیوه متفاوت برای برخورد با اختلافات وجود دارد : رقابت ، تشریک مساعی ، توافق دوجانبه ، کناره گیری و موافقت . در اصل هیچ یک از این روش ها به خودی خود صحیح یا غلط نیستند و اینکه کدام شیوه نتیجه بهتری خواهد داشت بستگی به موقعیت پیش آمده و همچنین مهارت فرد در به کاربستن آن دارد." 

2- در مورد اختلاف نظرهای قبلی فکر کنید.

سابق بر این وقتی در موقعیت تعارض قرار می گرفتید چه می کردید ؟ با طرف مقابل وارد صحبت و مذاکره می شدید تا راه حلی برای مشکل بیابید ؟ اجازه می دادید  طرف مقابل راه خودش را پیش بگیرد و فکر می کردید با این روش از بروز اختلافات بعدی جلوگیری می شود؟

کلتزمن توضیح می دهد که " اگر همیشه به یک شیوه واکنش نشان می دهید، بد نیست که به سراغ راهکارهای دیگر هم بروید . مطمئنا تغییر رفتار ساده نیست ولی می توانید مهارت های جدید را از طریق فرایند آگاهی و سپس تمرین یادبگیرید. "
به احساسات و ندای درونتان گوش کنید. معمولا احساس اولیه درست است. گاهی اجازه 
دهید شم فطری شما را به مرحله بعدی راهنمایی کند.

3- برای مدت کوتاهی از موقعیت تعارض دور شوید.

برای اینکه بتوانید مشکل را از سطح بالاتری ببینید لازمست که از آن فاصله بگیرید و بعد گزینه های مختلفی که شما را به سوی رفع اختلاف می برد، مشاهده کنید. مهم اینست که این موقعیت را به شکل مساله ای ببینید که نیاز به راه حل دارد، نه چیزی که شما را عصبی و ناراحت می کند.

از دید کلتزمن : " مهمترین گام در موقعیت اختلاف نظرات و برخورد عقاید، به وجود آوردن تفاهم و درک متقابل از جریان است . بیان دیدگاه ها ، ایده ها و عقاید طرفین  به باز شدن مساله کمک می کند. اکنون زمان جمع آوری واقعیت ها، بررسی فرضیه ها و کشف حقیقت ماجراست و از همه مهمتر وقتش شده که قضاوت در مورد یکدیگر را کنار بگذارید."

وقتی احساس کردید که سخنانتان شنیده و درک شده اند و زمانی که همه مسائل اصلی مد نظرتان را بیان کردید ، به فهم متقابل رسیده اید.

4- زبان بدنتان را تحت کنترل درآورید.

بهتر است در مورد پیام های زبان بدن آگاه باشید تا ناگهان حالت تهاجمی به خود نگیرید. در نظر داشته باشید که ممکن است قبل از اینکه دهانتان را برای بیان سخنی باز کرده باشید، حرکات و زبان بدنتان پیام غیردوستانه ای  ارسال کرده باشند.

کلتزمن می گوید " حواستان به زبان بدن باشد ، حرکاتی مثل بالا بردن و چرخاندن چشم ها و دست به سینه ایستادن، نشان می دهد که شما به طرف مقابل گوش نمی دهید . به جای این کارها از آنها سوال بپرسید و بعد نظر خودتان را بیان کنید."
اینکه مدام بر عقیده خودتان پافشاری کنید به معنی تسلط شما بر مباحثه نیست بلکه بیشتر حالت تدافعی را القا می کند. کلتزمن معتقدست که " تا حد ممکن تلاش کنید تا در حیطه شخصی و خصوصی کسی وارد نشوید چون مساله ای خطرناک و تهدیدآمیز است."

پس بهتراست که حرکات و زبان بدن خود را کنترل کنید تا جاذبه بیشتر و دافعه کمتری داشته باشید ، در اینصورت طرز تفکرتان هم به خوبی تحت مدیریت خواهدبود.

5- درک کنید که چه موقع باید مباحثه را خاتمه دهید.

زمانی که به نظر می رسد در بحث به سازش و نتیجه ای نمی رسید، بهتر است بیشتر با طرف مقابلتان موافقت کنید تا مخالفت. در این صورت درک متقابل هریک از طرفین به اندازه نقطه نظراتی است که در طول مباحثه از او پذیرفته شده است و شما می توانید همچنان رابطه سابقتان را بدون تنش و درگیری عمده ای ادامه بدهید.
کلتزمن می گوید : " وقتی درگیری بالا می گیرد و به سمت و سوی اثبات گناهکاری طرفین و حمله به ارزش ها و عقاید می رود ، زمان آن است که با مخاطبمان توافق کنیم. بپذیریم که ما انسان ها با هم متفاوتیم و هریک دورنما و زاویه دید خاص خود را داریم. یک نکته بسیار حیاتی ، احترام گذاشتن به باورهای دیگران است حتی اگر اصلا با آنها موافق نباشیم."

6- ترفند مشخصی را برای خارج کردن خودتان از موقعیت تعارض پیدا کنید.

بخش مهمی از کنترل موثر اختلاف نظرها توانایی بخشش، از خاطر بردن و خروج از موقعیت درگیری است. مذاکرات باید با نتایجی روشن و مشخص در کنار فراهم کردن رضایت و آرامش طرفین ، خاتمه پذیرد. گاهی مردم شرایط اضطراب را پیش خود ادامه می دهند، موقعیت را دوباره در ذهنشان خلق می کنند، فکر می کنند که بهتر بود چه چیزهایی می گفتند و همه احساسات خود را دوباره مرور می کنند. 
کلتزمن پیشنهاد می دهد که : " یک تکنیک صریح و عملی پیدا کنید که در مورد شخص شما جواب می دهد، مثلا تنفس عمیق، تصور ذهنی، اعتراف پیش یک دوست ، این تکنیک را به کار ببندید و با کمک آن  ذهن را از درگیری رها کنید ."
اگر برای مدت طولانی در اضطراب ناشی از این اختلاف باقی بمانید فقط خودتان را در شرایطی نامطلوب و دشوار قرار داده اید و سوای اینکه نتیجه مباحثه چه بوده، شما جنگ را باخته اید.

راهی که شما را به سمت شکست می برد، اینست که احساسات خود را بیرون نریزید و آنها به سمت بالاتری رشد ندهید و در عوض به خشم و غیظ، ناامیدی و اضطراب اجازه دهید که رفتار شما را کنترل کنند. این حق را به خودتان بدهید که احساسات واقعی تان را بروز دهید حتی اگر کمی ترسناک به نظر برسد. بهترین روش ممکن در چنین شرایطی شروع کردن به اقرارهای صادقانه احساسات برای خودتان است و در نهایت این گونه اختلاف ها زمانی برای شما حل می شوند که بتوانید هیجانات و احساسات خود را به طور کامل تخلیه و آنها را مدیریت کنید.


ترجمه: آناهید یاری

۱۳۹۵/۰۱/۱۶

دنیای آنهايي که از ایران رفته اند و آنهايي که مانده اند

آنهايي که (از ایران) رفته اند همانطور که دارند يک غذاي سر دستي درست مي کنند تا تنهايي بخورند، فکر مي کنند آنهايي که مانده اند الان دارند دور هم قورمه سبزي با برنج زعفراني مي خورند و جمعشان جمع است و مي گويند و مي خندند.

آنهايي که مانده اند همان طور که دارند يک غذاي سر دستي درست مي کنند فکر مي کنند آنهايي که رفته اند الان دارند با دوستان جديدشان گل مي گويند و گل ميشنوند و از آن غذاهايي مي خورند که توي کتاب هاي آشپزي عکسش هست.

آنهايي که رفته اند فکر مي کنند آنهايي که مانده اند همه اش با هم بيرونند. کافي شاپ، لواسان، بام تهران و درکه مي روند .خريد مي روند…با هم کيف دنيا را مي کنند و آنها را که آن گوشه دنيا تک افتاده اند فراموش کرده اند.

آنهايي که مانده اند فکر مي کنند آنهايي که رفته اند همه اش بار و ديسکو مي روند و خيلي بهشان خوش مي گذرد و آنها را که توي اين جهنم گير افتاده اند فراموش کرده اند.

آنهايي که رفته اند مي فهمند که هيچ کدام از آن مشروب ها باب طبعشان نيست و دلشان مي خواهد يک چاي دم کرده حسابي بخورند. آنهايي که مانده اند دلشان مي خواهد يکبار هم که شده بروند يک مغازه اي که از سر تا تهش مشروب باشد که بتوانند هر چيزي را مي خواهند انتخاب کنند.

آنهايي که رفته اند همانطور که می بینند با یک عالمه مدرک و تخصص مجبورند دنیال کار بگردند فکر مي کنند که آن جهنمي که درآن کار ساده انجام میدادند حداقل کشور خودشان بود.

آنهايي که مانده اند همانطور که گشت ارشاد با باتوم دختر ها را سوار ماشين مي کنند فکر مي کنند که آنهايي که رفته اند الان مثل آدم هاي محترم مي روند سر کار و تحويلشان مي گيرند.

آنهايي که رفته اند ، پاي اينترنت دنبال شبکه 3 و فوتبال با گزارش عادل يا سريالهاي ايراني و اخبارهايي با کلام پارسي و ايراني هستند آن هايي که مانده اند در حسرت دیدن کانالهای ماهواره بدون پارازيت کلافه مي شوند و دائم پشت ديش هستند. آنهايي که رفته اند مي خواهند برگردند.

آنهايي که مانده اند مي خواهند بروند. آنهايي که رفته اند به کشورشان با حسرت فکر مي کنند.

آنهايي که مانده اند از آن طرف ، دنیایی رویایی مي سازند. اما همآنهايي که رفته اند و هم آنهايي که مانده اند در يک چيز مشترکند: هم آنهايي که رفته اند و هم آنهاییکه مانده اند احساس تنهايي مي کنند.

اما شاید بايد زندگي کردن را بياموزيم اين چندان به ماندن و رفتن ربطي ندارد زیرا زندگی کردن هنر است... بایداین هنر را بیاموزیم...  


منبع: دنیای مجازی

۱۰ راهکار که میتوانید روزانه انجام دهید تا با هوش تر شوید

ممکن است تحت تاثیر این فکر باشید که هوش میزان عددی ثابتی است، در دوره جوانی شما تعیین شده و پس از آن قابل تغییر نیست اما تحقیقات نشان میدهد که اگر اینگونه می‌اندیشید در اشتباهید. طرز برخورد ما با موقعیت‌ها و کارهایی که انجام میدهیم به نحو قابل ملاحظه‌ای در بالا بردن قدرت فکری مان نقش دارد. این میتواند به معنای بازگشت به تحصیل یا پر کردن قفسه‌ها یاِ e-readerها از کتاب هایی انباشته از مطالب سنگین باشد لیکن بر اساس یک رشته پرسش و پاسخ در سایت Quora با هوشتر شدن لزوما به معنای صرف انرژی و وقت بسیار نیست

هنگامی که افراد در برابر این پرسش قرار گرفتند که " چه می‌کنید تا هر روز کمی‌ با هوشتر باشید؟ " همه، از طرفداران حرفه‌ای مدیتیشن گرفته تا عاشقان تکنولوژی و کارآفرینان  با پیشنهاد‌های سودمند به این سوال پاسخ دادند. کدامیک از این ۱۰ ایده را میتوانید در زندگی‌ روزانه خود بگنجانید؟

۱- زمان اونلاین خود را با دقّت بیشتری صرف کنید.

چند تن‌ از پاسخ گویان اینطور می‌‌گویند؛ هر بار وصل شدن به اینترنت حتما نباید برای سر زدن به شبکه‌های اجتماعی یا گذاشتن عکس‌های جذاب حیوانات باشد. شبکه پر از منابع آموزشی نظیر دوره‌های اونلاین، TED talks جالب و ابزار واژگان سازی نیز هست. روزانه چند دقیقه از وقت خود را به جای جستجوی سگ‌های اسکیت بورد سوار با چیزی که قدرت فکری تان را افزایش دهد جایگزین کنید.

۲- هرآنچه را که می‌‌آموزید یادداشت کنید.

یادداشت شما حتما نباید جذاب یا طولانی باشد بلکه اختصاص چند دقیقه به نوشتن برای اینکه آموخته شما را در هر روز منعکس کند به طور حتم قدرت مغزی تان را افزایش خواهد داد. Claudia Azula Altucher، مربی‌ یوگا، اینطور پاسخ میدهد "۴۰۰ کلمه در روز در باره آنچه که آموخته اید بنویسید". Mike Xie، یکی‌ از اعضای پژوهش در Bayside Biosciences با این پیشنهاد موافق است و میگوید "در باره آنچه که یاد گرفتید بنویسید".

۳- لیستی از کارهایی که انجام دادید تهیه کنید.

بخش بزرگی‌ از هوش و ذکاوت اعتماد و شادی است پس تهیه لیست کارهای انجام نشده را متوقف کنید و به جای آن لیستی از کارهایی که انجام دادید فراهم کنید و روحیه خود را بالا ببرید. ایده "لیست کارهای انجام شده" توسط VC Marc Andreessen مشهور و همچنین ازسوی  Azula Altucher توصیه شده است. Azula میگوید "درست کردن لیست کارهای انجام شده برای آن است که همه کارهای انجام شده به دست شما را نشان دهد".     

۴- بازی با کلمات را شروع کنید.

این گونه بازی‌ها و پازل‌ها تنها برای تفریح و سرگرمی نیستند بلکه میتوانند راه بسیار خوبی‌ برای ورزش دادن مغزتان باشند. Xie در این باره میگوید" بازی کنید مهم نیست که چه باشد؛ بازی با کلمات، بریج، شطرنج، گو، بتل شیپ، کانکت فور. او همچنین اضافه می‌کند " برای بالا بردن سطح قدرت مغزی و حافظه خود سعی‌ کنید بدون نگاه کردن به صفحه بازی کنید." Altucher هم با این عقیده موافق است " در بازی با کلمات از کتاب یا اشارات راهنما کمک نگیرید." 

۵- دوستان با هوش برگزینید.

مراوده با دوستان با هوشتر از خود گرچه میتواند برای عزت نفس تان دشوار باشد لیکن سریع‌ترین راه برای آموختن محسوب میشود. Saurabh Shah، مدیر فروش Symphony Teleca می‌نویسد " با فردی با هوش همنشین باشید. به یاد داشته باشید که ضریب هوشی متوسط شما برابر با متوسط ضریب هوشی پنج تن از دوستان نزدیک شماست. "    
Manas J. Saloi در تأیید این عقیده میگوید" اطراف خود را از دوستان با هوش پر کنید. من سعی‌ می‌کنم تا آنجا که امکان دارد با همکارانی که از نظر فنی بالاتر هستند وقت بگذرانم. هرگز برایم کار سختی نبوده است که بپذیرم که من در نهایت یک برنامه نویس متوسط هستم و هنوز چیز‌های بسیاری هستند که باید بیاموزم. همیشه متواضع و مشتاق یادگیری باشید."

۶- زیاد مطلب بخوانید.

خوب، شوکه نشوید، این عمومی‌ترین پاسخ بود بنابر این اگرچه پاسخ غافلگیر کننده‌ای نیست ولی‌ خواندن به طور قطع ضروری به نظر می‌رسد. عقاید در باره اینکه چه مطلبی برای کارایی بیشتر مغز مفید است متفاوت می‌باشد. برخی‌ عادت روزنامه خواندن و برخی‌ دیگر خواندن انواع کتاب‌های داستانی و غیر داستانی را عنوان میکنند ولی‌ به نظر می‌رسد همه بر این باورند که میزان خواندن مهم است؛ زیاد بخوانید.

۷- مطلب را برای دیگران توضیح دهید.

آلبرت اینشتین گفته بود" اگر نمیتوانید مطلبی را به سادگی‌ توضیح دهید، پس آن را به خوبی‌ در نیافته اید." پاسخ دهندگان در Quora با این عقیده موافقند. با آموزش به دیگران مطمئن شوید که مطلب را آموخته اید و اینکه آن اطلاعات به خوبی‌ در حافظه شما حک‌ شده است. Xie میگوید" مطمئن شوید که میتوانید مطلب را برای فرد دیگری توضیح دهید."

Jon Packles که یک دانش آموز است بیشتر در این باره توضیح میدهد: "هرچه را که یاد می‌گیرید ،بزرگ یا کوچک، آنقدر تکرار و تمرین کنید تا قادر باشید آن را برای دوست خود نیز بازگو نمائید. یادگیری اطلاعات جدید تقریبا ساده است اما اینکه قادر باشید آن را به خاطر بسپارید و به دیگران بیاموزید بسیار ارزشمند تر است."     

۸- بدون فکر قبلی‌ کارهای جدید انجام دهید.

Shane Parrish، صاحب بلاگ همیشه جذاب Farnam Street در پاسخ به پرسش مطرح شده در Quora داستانی در باره کلاس خوشنویسی دوران جوانی استیو جابز تعریف می‌کند. استیو جابز جوان، بنیانگذار آینده اپل پس از اینکه مدرسه را رها کرد زمان زیادی در اختیار داشت و از یک کلاس خوشنویسی سر در آورد. در آن زمان این کار کمی‌ نا مربوط به نظر می‌‌آمد اما مهارت‌های طراحی که او آموخت بعد‌ها بخشی از طراحی نخستین Macها شد. نکته قابل توجه اینکه هرگز کسی نمی‌داند چه چیزی در آینده مفید خواهد بود. لازم است کارهای جدیدی را انجام دهیم و سپس به انتظار بنشینیم تا بیبینیم که چگونه این کارها با تجربیات آینده مان پیوند می‌‌خورند.
Parrish از جابز اینطور نقل قول می‌کند" نمی‌شود با نگاه کردن به جلو نقطه‌ها را به هم متصل کرد؛ این کار تنها با نگاه به عقب امکان پذیر است. بنابرین باید اعتماد داشته باشید که این نقاط به نحوی در آینده تان به یکدیگر می‌پیوندند." برای پیوستن نقطه‌ها به یکدیگر لازم است تمایل به انجام کارهای جدید داشته باشید حتی اگر در حال حاضر انجامشان ثمر بخش یا مفید به نظر نمی‌آید.

۹- زبان جدیدی بیاموزید.

لازم نیست به سرعت زبان جدید را سلیس صحبت کنید یا برای فراگیری به کشور بیگانه بروید. میتوانید به راحتی‌ پشت میز خود قرار بگیرید و به طور مستمر به یاد گیری آن زبان بپردازید و در عین حال قدرت فکری خود را افزایش دهید. Saloi میگوید " زبان جدیدی را فرا بگیرید. سایت‌های رایگان بسیاری برای این کار وجود دارد. از Livemocha یا Busuu استفاده کنید. (من شخصاً طرفدار پار و پا قرص Memrise هستم، کافیست که مکانیسم ابتدایی یک زبان جدید را بدانید.)    

۱۰- کمی‌ دست از کار بکشید.

تعجب آور نیست اگر Altucher، توصیه می‌کند که به مغز خود زمان بدهیم تا آموخته‌ها را پردازش کند. او میگوید" روزانه در سکوت بنشینید". اما تنها او نیست که بر نیاز ما به استراحت پس از اینکه ذهن خود را به فعالیت تحریک کرده ایم تاکید دارد. پیشنهاد پلیس بازنشسته، Rick Bruno نیز این است که بخش هایی از زمان را به فکر کردن اختصاص دهیم. او به هنگام ورزش از همهمه درونی‌ پرهیز می‌کند و میگوید" من تقریبا هر روز به هنگام دویدن به مسائل فکر می‌کنم.


برگردان: نورا نواپور