۱۳۹۵/۰۵/۱۹

چالش عمده مهاجران (ُSkilled Worker) در پیدا کردن کار در کانادا

ایرانیان کانادا، همانند دیگر اقلیت های مهاجر در این کشور، با چالش گسترده و عمیقی در ارتباط با اشتغال در مشاغلی متفاوت و گاه متضاد با نوع تحصیلات و تخصص خود در ایران روبرو هستند. بسیاری از این متقاضیان در زمره مهاجرین از نوع Skilled Worker بوده اند که با تحصیلات بالا در سطح فوق لیسانس و یا دکتری به کانادا مهاجرات کرده اما با این حال امکان اشتغال در حرفه تخصصی خود را که بر اساس آن مجوز مهاجرت به این کشور را گرفته اند، برای آنها وجود ندارد!

براساس نظر دکتر Lionel Laroche یکی از مهمترین چالش ها در پیدا کردن کار برای این افراد عدم تطابق فرهنگی با جامعه کانادایی و مهارت های ارتباطی در محیط کار و زندگی کانادایی است. این چالش عمده گاهی باعث میشود که فرد مهاجر گاهی حتی پس از طی پروسه سخت و طولانی کاریابی و یافتن کار به دلیل نا آشنایی و عدم تطبیق خود با جامعه و فرهنگ کانادایی، در مدت کوتاهی کار خود را از دست بدهد! 

کارفرمایان و مشاوران امور تجاری و کاری معتقد هستند، مهارت های ارتباطی در محیط کار و زندگی کانادایی که با عنوان  Soft Skills هم شناخته میشود چالش عمده مهاجران (ُSkilled Worker) است. حال این پرسش مطرح می شود که، Hard Skills با Soft Skills چه تفاوت هایی دارند؟ به طور کلی Hard Skills شامل موارد زیر می شود:
  • دانش و تخصص در فیلد کاری
  • مدارک تحصیلی
  • گواهی های فعالیت های تخصصی و حرفه ای
  • گواهی های شرکت در دوره های تخصصی  و حرفه ای
  • تجربیات و سوابق کاری
  • مدارک زبان
معمولا مهاجران(Skilled Worker) بر اساس پذیرش از طریق یک سیستم امتیازبندی و ارزیابی توانایی های تخصصی و تحصیلی به کانادا مهاجرت میکنند و بسیاری از آنها حتی مدارک خود را ارزشیابی هم کرده اند.  اما زمانی که کارفرمایان کانادایی به دلیل "نداشتن تجربه کانادایی" از استخدام آنها خوداری میکنند تعجب میکنند بدون توجه به این نکته مهم که در واقع کارفرمای کانادایی در جستحوی  Soft Skills میباشد! در کانادا افراد با داشتن Hard Skills مناسب شانس گرفتن مصاحبه را پیدا میکنند اما تنها در صورت داشتن Soft Skills شانس گرفتن کار را دارند و در واقع ترتیب دادن مصاحبه صرفا به منظور ارزیابی Soft Skills فرد جویای کار میباشد. Soft Skills در واقع شامل مجموعه مهارت های ارتباطی ، رفتارهای فردی و سازمانی فرد  میشود. کار فرما علاقمند است بداند که فرد چگونه در محیط کار با دیگران رفتار میکند و یا چکونه با مشکلات احتمالی در محیط کار روبرو شده و راه حل های مواجه با آنها را پیدا میکند.  Soft Skills، توانایی های زیادی را در بر می گیرد. از مهم ترین این توانایی ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

• داشتن اعتماد به نفس
• ریسک پذیر بودن
• وقت شناس بودن
• داشتن قدرت حل مشکلات
• داشتن تفکر انتقادی
• مثبت اندیش بودن
• داشتن خلاقیت
• همدل بودن با افراد دیگر
• صادق بودن
• داشتن قدرت در حل اختلافات
• نقدپذیر بودن
• قدرت رهبری و مدیریت داشتن
• آگاه بودن به قوانین سازمانی
• و صدها توانایی دیگر

معمولا مهاجران(Skilled Worker) به دلیل عبور از یک سیستم امتیازی با داشتن 90 درصد Hard Skills  اما فقط 10 درصد Soft Skills به کانادا مهاجرت میکنند و برای گرفتن کار با افراد محلی با 60 درصد Hard Skills اما 90 درصد Soft Skills رقابت میکنند افراد محلی بدلیل اینکه یا در کانادا به دنیا آمده یا سال ها در این کشور زندگی، کار و تحصیل کرده اند و در مهارت های ارتباطی در محیط کار و زندگی کانادایی بر مهاجران برتری دارند. از آنجاییکه کارفرمایان کانادایی بسیار محافظه کار هستند ترجیح میدهند فردی را با Hard Skills کمتر اما Soft Skills بالاتر استخدام کنند چون به خوبی میدانند فردی که  Soft Skills بالایی دارد به راحتی میتواند با یادگیری موارد مورد نیاز و تعامل سازنده با دیگران از عهده کار خود بر آید! جال پرسش اینجاست آیا فرد مهاجر می پدیرد که نیاز به بهبود Soft Skills خود متناسب با محیط های کار کانادایی را دارد؟ آیا می تواند بپذیرد فرهنک محیط کار در کانادا با فرهنگ محیط کار و نحوه با تعامل با افراد با کشور خود بسیار متفاوت است؟ آیا فرد مهاجر قابلیت انعطاف لازم را دارد؟ آیا Soft Skills فقط در توانایی ارتباط با زبان انگلیسی خلاصه میشود؟

معمولا مهاجران(Skilled Worker) باید  مهارت های نه گانه  Soft Skills  زیر را در خود ارزیابی و آنرا مطابق با نیاز  محیط کار و زندگی کانادایی بهبود بخشند:

1. مهارت در برقراری ارتباط (Communication Skills)
در محیط های کاری ایجاد ارتباط از طریق کلامی و نوشتاری بسیار مهم است. اگر شما بتوانید به راحتی به کمک یکی از زبان های انگلیسی یا فرانسه با همکاران خود ارتباط برقرار نمایید، موفقیت کاری خود را تضمین کرده اید. اما اگر در ایجاد ارتباط، دچار مشکل باشید و نتوانید با همکاران خود ارتباط برقرار نمایید، تخصص و دیگر مهارت های شما، هیچ وقت قابل استفاده نخواهد بود.  البته ناگفته نماند که عدم توانایی در ایجاد ارتباط، همیشه به نداشتن مهارت در زبان انگلیسی یا فرانسه برنمی گردد؛ در بعضی مواقع، فرد حتی با داشتن سطح بالایی از زبان انگلیسی، به علت نداشتن اعتماد به نفس و قدرت بیان، نتوانسته است با افراد دیگر ارتباط برقرار نماید. برای آشنایی با یک روش تحربی یادگیری  زبان انگلیسی بعد از مهاجرت بدون معلم و کلاس اینجا کلیک کنید. 

اما فراموش نکنید برقراری ارتباط تنها از طریق صحبت کردن و نوشتن نیست بلکه بسیار مهم است که بتوانید به صورت غیرکلامی با همکاران خود نیز ارتباط برقرار نمایید. البته در انتها ناگفته نماند، به علت چندفرهنگی بودن کشور کانادا و زندگی افراد با ملیت های مختلف در کنار هم، در بعضی محل های کار، در بعضی شهرها و در بعضی استان ها، یک سری Soft Skill ها پررنگ تر و یک سری هم کم رنگ تر می باشند. به عنوان مثال تکان دادن زیاد دست ها در زمان صحبت کردن برای بسیاری از ما ایرانی ها کاری عادی به شمار می آید حال آنکه در کانادا معمولا باید به این موضوع توجه داشته و از استفاده بیش از حد از دست ها بخصوص در گفتگو با "چینی ها" خودداری کنیم.


در کانادا هر کسی در محل کار (از جمله مدیران و سرپرستان) باید با هر فرد دیگری با احترام رفتار کند. هیچ کس نباید احساس کند که از ارزش کمتری برخوردار است، و به هر نحوی مورد تهدید یا تحقیر می باشد. مثلا، گفتن جوک هایی که برای افراد دیگر توهین آمیز باشد قابل قبول نیست.

2. مهارت های زبانی(Local Language)
بسیار مهم است که با لغات کلیدی، اصطلاحات و عبارات محلی و بومی، چه مرتبط به تخصص کاری خود و چه مرتبط به مسائل اجتماعی و فرهنگی در شهر محل زندگی خود، به صورت نوشتاری و چه به صورت گفتاری، آشنا باشید. بدیهی است یادگیری عبارات محلی و یا بومی نیاز به زمان دارد اما باید با  لغات کلیدی و اصطلاحات در رشته کاری خود (professional jargon) آشنایی کامل داشته باشید.

3. مهارت در ارائه مطلب (Presentation Skills)
اگرچه بسیاری از افراد، از ارائه مطلب به صورت سخنرانی تنفر دارند، اما در دنیای تجارت امروز و همچنین معرفی خدمات و کالاها، بسیار تاثیرگذار است. بد نیست یادآوری شود بر اساس مطالعات انجام شده ترس افراد از سخنرانی حتی از "ترس از مرگ" بیشتر بوده است! و بدتر اینکه سخنرانی به زبانی دیگر و در کشوری دیگر انجام شود!  سخنرانی، چه برای جمع زیادی به صورت رسمی و چه برای گروه کوچکی به صورت غیررسمی، منجر به افزایش اعتماد به نفس می شود. جالب است بدانید، رهبران، مدیران و کارفرمایان بزرگ و موفق، در ابتدای راه خود جهت بالا بردن حس قدرت و مدیریت، مهارت های سخنرانی در جمع را در خود تقویت می بخشیدند و بسیاری از آنها، به گفته "برایان تریسی"، مشاور مالی و اقتصادی مطرح در جهان، کلید موفقیت خود را سخنرانی های مکرر در جمع عنوان کرده اند.
متاسفانه، ما ایرانیان در این مهارت بسیار ضعیف عمل کرده ایم و  این بر می گردد به نظام آموزشی کشورمان. افرادی دیده می شوند که از مدارک تحصیلی بسیار بالایی برخوردار بوده اما قادر به سخنرانی حتی برای یک جمله در جمع نمی باشد. حال آنکه در کانادا بچه ها از کودکستان با مهارت پرزنتیشن آشنا میشوند! برای آگاهی از چند نکته برای ارتقای مهارت ارائه مطلب و پرزنتیشن اینجا کلیک کنید

4. مهارت در گفتگوهای کوتاه (Small Talk)
در زمان های استراحت در محل کار، با همکاران خود خوش و بش کنید. شاید در نظر اول این مهارت که به
Small Talk معروف است، بسیار پیش پا افتاده به نظر بیاید، اما می تواند تاثیری شگرف در روند کاری شما داشته باشد. با همکاران خود روابط دوستانه برقرار نمایید؛ البته با حفظ حریم های خصوصی! معمولا در زمان خوردن نهار و یا استفاده از دستگاه قهوه ساز و .... در آسانسور و ..... یا هر موقعیت مشابه امکان گفتگوهای کوتاه پیش می آید که ساکت ماندن و حرف نزدن تاثیر خوبی در ذهن مخاطبین نخواهد داشت. باید در مورد آب و هوا، ترافیک، طعم قهوه، ترک دیوار و ... صحبتی کوتاه داشته باشید. البته بدون شک حیلی از ما شاید علاقمند به صحبت کردن در مورد موضوعات خصوصی خود نباشیم اما به هر صورت باید تا حد ممکن کوتاه و مختصر به بعضی سوالات شاید کمی خصوصی هم پاسخ داد!  در برخی میحط های کاری همکاران با هم برنامه هایی برای نهار یا Drink بعد از ساعت کاری ترتیب میدهند که شاید بهتر باشد گاهی در این برنامه ها حتی در صورت عدم علاقمندی شرکت کنید و حتی اگر اهل الکل نیستید یک نوشیدنی معمولی سفارش دهید. 


اما توجه داشته باشید که محیط های کاری در کانادا معمولا خیلی خشک و جدی نیستند و اغلب افراد حتی وقتی مخاطبشان یک مدیر یا سرپرست نیز باشد، یکدیگر را با اسم کوچک خطاب می کنند. افراد مستثنی در این مورد، مقامات رسمی و یا مقامات رده بالاتر هستند. کانادایی ها برای حریم شخصی خود ارزش قائل هستند و به ندرت حین برقراری ارتباط در محیط کار به یکدیگر دست می زنند. قانون نانوشته ای برای حفظ فاصله (باندازه دو بازو) بین افراد وجود دارد. نزدیکتر آمدن ممکن است باعث شود که فرد مقابل شما حین گفتگو عقب برود.


5. مهارت در نشان دادن خلاقیت (Leadership and Inatiative)
مهارت در نشان دادن خلاقیت و مدیریت در محیط های کاری چه برای افرادی که در کانادا به دنیا آمده باشند و چه برای مهاجران لازم می باشد. افراد زمانی می توانند خلاقیت خود را به دیگران عرضه کنند که در زمینه کاری خود، ایده هایی طرح کرده و در جهت عملی شدن این ایده ها، ریسک پذیر باشند. اما مهاجران به دلیل قرار گرفتن در شرایط جدید و ضعفی که در زبان انکلیسی و آشنایی با محیط های جدید کار حس میکنند خود را در حاشیه قرار میدهند! شاید به همین دلیل است که بیشتر کارکنان ادارات و سازمان ها در سطوح بالای مدیریتی افراد محلی و یا حداقل کسانی هستند که حتی اگر در کانادا به دنیا نیامده اند اما در کانادا بزرگ شده اند!

پس سقف شیشه ای پیشرفت برای مهاجرین را فراموش کنید! هرگز احساس نکنید که حق ندارید در زمینه کاری خود نظر بدهید و فقط فقط باید وظائف از پیش تعیین شده خود را انجام دهید!! این طرز تفکر، آغاز مرگ تدریجی آینده کاری شما در کشور کانادا است. البته، شما باید دائما دانش خود، در زمینه کاری خود را به روز کنید که بتوانید اظهار نظر کنید. این مهارت، یعنی بدون ترس اظهار نظر کردن در امور مرتبط به کارتان، برای کارفرمایان در کشور کانادا بسیار اهمیت دارد، پس آن را فراموش نکنید.

در ضمن توحه داشته باشید که مدیران خوب از توانایی های زیر برخوردار هستند:
• great communication skills 
• ability to deal with change 
• skill in managing people 
• good goal-setting 
• problem-solving 
• project management 

در محیط های کار کانادایی توانایی کار کردن به صورت تیمی، یاری رساندن به همکاران و تشویق و ترغیب آنها در همکاری موثر در کارهای گروهی و مشارکت همه جانبه در انجام کار ها از ارزش بالای برخوردار میباشد. یکی از موارد ارزشمند در محیط کار، توجه به کار گروهی، است که در کانادا مورد ستایش می باشد. از کارکنان انتظار می رود که در صورت نیاز، به همکاران خود کمک کنند ولو اینکه این کار در شرح وظایف آنها، مشخص نشده باشد.

6. مهارت در حل اختلافات (Conflict Resolution and Negotiation)
در کشور کانادا بسیاری از امور به صورت تیمی و گروهی انجام می شود؛ برخلاف کشور ایران که همه خواستار تک پری هستند. بنابراین در زمان مصاحبه کاری باید طوری خود را نشان دهید که گویی از بدو تولد با کارهای گروهی رشد کرده اید و از بیان کلمات یا عباراتی که دلالت بر ترس از انجام کارهای تیمی دارد، بپرهیزید. به طور طبیعی، در هر گروه یا تیمی، همیشه اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما شما باید به 2 نکته توجه داشته باشید:
• همیشه قرار نیست، شما نظر بدهید و دیگران بگویند "چشم قربان" ! پس همیشه بر نظرات خود پافشاری ننمایید و به نظرات دیگران هم احترام بگذارید.
• مهارت های خود، در جهت حل اختلافات گروه را ارتقا دهید تا اعضای تیم شما را فردی مدیر در نظر گرفته، به توانایی های شما ایمان پیدا کرده و در جهت حل اختلافات گروه، روی شما حساب کنند.

7. مهارت در نقد پذیری(Accepting Constructing Criticism)
ذاتا انسان از انتقاد بیزار است؛ اما اگر فردی، از شما انتقادی سازنده کرد، حس بیزاری را کنار گذاشته، خوب به انتقادات دقت کنید، از آن ها درس بگیرید و در جهت رفع نقص خود حرکت کنید. در محیط های کاری کشور کانادا، لجبازی با مدیران و یا حتی همکاران، به منزله اخراج است! در کارهای تیمی به نظرات دیگران توجه کنید و برای سایر همکاران و خودتان ناراحتی ایجاد نکنید. معمولا در محیط های کاری افراد در سطوح مختلف توانایی و عقاید و نطرات کاری در کنار یکدیگر قرار میگیرند لازم است با سعه صدر با آنها تعامل کنید و به خصوص در نقد نطرات دیگران با احتیاط عمل کنید. همیشه بیاد داشته باشید
نقد نظر دیگران، شبیه یک جراحی روانی است و هر جراحی با درد همراه است؛ پس ابتدا باید فرد را به اتاق بیهوشی ببریم و با آرامش و دقیق غده ها را برداریم، سپس بخیه کنیم و بعد برای جلوگیری از درد باید مسکن استفاده کنیم.در نقد و اعتراض هم باید از یک سری اصول و قواعد بهره ببریم مثل روش نقد ساندویچی: در ساندویچ، فلفل هست اما لابلای مواد غذایی دیگر. اعتراض هم باید پیچیده در بیان نقاط مثبت طرف مقابل باشد تا فرد احساس حمله نکند و در پی مقابله به مثل نباشد !!! 

8. مهارت در انعطاف پذیر بودن(Flexibility)
مردم در کشور کانادا، به خصوص تازه واردین، باید در بسیاری از امور از خود انعطاف نشان دهند. اموری مانند: تغییر شغل، تغییر روابط کاری، تغییر محل سکونت و .... و البته نه همسر!!!! پس تاکید می شود، در آنچه هستید یا دارید، پافشاری ننمایید و همیشه آماده تغییر دادن شرایط باشید. در محیط های کاری انتقادات سازنده را پذیرا باشید. سرعت پیشرفت در بکار گیری تکنولوژی در عرصه مختلف و زندگی در جامعه پویا از ويژگی های کشور کانادا میباشد.

9. مهارت در (Business Etiquette)


اما مهارت های زیاد دیگری تحت عنوان Soft Skills در محیط های کاری کانادایی وجود دارد که از مهم ترین آنها می توان به وقت شناسی و مهارت های سازمانی اشاره کرد اما توجه به موارد زیر برای همه تازه ورادن توصیه میشود:

دست دادن 

هنگام سلام کردن به یکدیگر، یا معرفی خود و یا انعقاد یک قرارداد، کانادایی ها معمولا باهم محکم دست می دهند، 
.دست دادن ضعیف ممکن است به عنوان نقطه ضعف تلقی شود. 

ارتباط چشمی  
با وجود اینکه در بعضی از فرهنگ ها، ایجاد ارتباط چشمی مستقیم با افراد دیگر و بویژه افراد رده بالا، مودبانه نیست اما در کانادا، نشانه ای از دوستی و صمیمیت تلقی می شود. فراموش نکنید در ایران ارتباط چشم توی چشم بخصوص با خانم ها ممکن بود مسئله ساز شود اما در اینجا نگاه کردن به دیوار پشت سر مخاطب یا پایین در زمان صحبت کردن با یک خانم بی احترامی به حساب می آید!  

طرز رفتار و منش  

ظاهر تمیز و آراسته

لبخند ملایم 
از مهم ترین راه های ارتباطی به صورت غیرکلامی می توان به لبخند زدن اشاره کرد!

ببسیاری از شرکت ها و سازمان ها در کانادا، از سیاست های رفتار رسمی در محل کار برخوردارند. این سیاست ها (آیین نامه ها)، کارکنان را در انجام وظایف خود و ایجاد ارتباط با همکاران، سرپرستان و مدیران راهنمایی می کند. اگر شما در جایی در حال کار هستید و در مورد چنین آیین نامه ای اطلاع ندارید از کارفرمای خود بپرسید که آیا چنین چیزی در شرکت یا سازمان شما وجود دارد یا خیر. این آیین نامه می تواند برای سازگاری شما با محیط جدید، بسیار مفید باشد.


در کشور کانادا، کارفرمایان به دنبال نیروهای کاری می باشند که در کنار Hard Skills دارای Soft Skills نیز باشند؛ به عنوان مثال، ایجاد ارتباط با همکاران، داشتن قدرت برخورد با مشکلات و ...

بنابراین می توان اینطور نتیجه گرفت، Soft Skills و Hard Skills مکمل یکدیگر بوده و کسی که خواهان ادغام در بازار کار کشور کانادا می باشد، باید هر 2 مهارت را در کنار هم داشته باشد. چراکه، حتی اگر شما مهندس کارکشته و باتجربه ای باشید، اما وقت شناسی و نقدپذیری نداشته باشید، هیچ وقت نمی توانید کارفرمای خود را راضی کرده و ارتقا کاری کسب کنید! در اینحا به یکی از سخنرانی های دکتر Lionel Laroche در ارتباط با چالش های مهاجران تحصیلکرده در تطابق فرهنگی با جامعه کانادایی و مهارت های ارتباطی در محیط کار و زندگی کانادایی توجه نمایید.










۱۳۹۵/۰۵/۱۸

کارتن خواب ایرانی در ونکوور کانادا



15 سال پیش که محمد از ایران به کانادا مهاجرت کرد در سودای زندگی بهتری بود، سالها در تورنتو زندگی کرد بعد به ونکوور رفت، اما در همه این سالها زندگی با او نساخت و بالاخره بی خانمان شد و کارتن خواب. او یکی از 12 نفری است که تا همین چند وقت پیش در خانه شماره 5025 در Street Imperial شهر برنابی سکونت داشت، اما حالا دوباره آواره خیابانها شده است. او در گفتگو با خبرنگاران درباره گذشته خود میگوید و اینکه تجربه یک بیخانمان و خیابان خواب در کانادا چگونه است؛ مساله ای که همواره توجه رسانه های مختلف این کشور را به خود جلب کرده است

آنچه میخوانید، صحبت های محمد است؛ مردی که بیش از ۱۵ سال است به کانادا مهاجرت کرده اما شرایط برای او بسیار سخت بوده است. او میگوید: در سال ۱۹۹۹به دلایل اقتصادی و سیاسی از ایران به کانادا مهاجرت کردم. امیدوار بودم در کانادا زندگی بهتر، امنیت و درآمد بیشتری داشته باشم. کانادا یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیاست و من انتظار زندگی بهتری را داشتم. حال هشت سال است که بیخانمان هستم. برایم دشوار بود که خودم را با جامعه کانادا وفق دهم. به شدت افسرده شدم. مهاجرت برای من یک شوک بود و احساس راحتی نمی کردم. برای مقابله با افسردگی، خوددرمانی میکردم. نگه داشتن شغل و پرداخت اجاره برایم دشوار بود. آن زمان در تورنتو زندگی می کردم اما اکنون هشت سال است که به اینجا آمده ام. از آن زمان در محل های مختلفی زندگی کرده ام. در Royal، Coquitlam، mainland lower ak و Eastside Downtown.

محمد چیزهایی درباره بی خانمانی در کانادا می گوید که شاید از دور اصلا به نظر کسی نمیآید: بی خانه بودن یک جنگ دائمی است.خطرات بسیار زیادی وجود دارد و مردم تو را دچار مشکل می کنند. من دائما به دنبال سرپناه هستم اما به محض اینکه آن را پیدا میکنم، کارگران شهرداری می آیند و خرابش می کنند. من فرد تمیزی هستم و هرگز در خیابان زباله نمی ریزم. سر و صدای زیادی ندارم و همسایه ها را ناراحت نمی کنم. اما آنها باز هم سرپناه من را خراب می کنند. آنها همه را به یک چشم می بینند و با همه ی بی خانمان ها یک جور رفتار می کنند. اصلا به اینکه ما شخصا چگونه افرادی هستیم توجهی ندارند. 

مردی در ساسکاچوان است که یک میلیون جریب زمین دارد اما وقتی من سعی می کنم زیر یک پل یا کنار دریچه هوای یک ساختمان، سرپناهی بسازم و خودم را گرم کنم، ماموران پلیس یا کارگران شهرداری میآیند و میگویند: آهای! این یک ملک خصوصی است و باید از اینجا بروی. می خواهم بدانم سهم من از دنیای به این بزرگی چیست؟ چیز زیادی نمی خواهم. فقط می خواهم یک سقف باالی سرم باشد. او از مشکالت بیخانمانی در شهر می گوید: پیش از آنکه به ساختمان شماره ۵۰۲۵ درImperial Street نقل مکان کنم، درStreet Main بودم. در آنجا با چوب و آهن سرپناه کوچکی آنجا ساختم. راه نفوذ آب را بستم اما رطوبت باز هم نفوذ میکرد. باران مشکل زاست. به مفاصل و ماهیچه هایم آسیب می زند. تمیز ماندن مشکل است. مردم اغلب روی وسایل من ادرار می کنند. حشرات هم زیاد هستندو نمی شود یک خواب راحت رفت و این امر روی سالمت جسم و روان من تاثیر میگذارد. هر وقت کسی نزدیکم میشود، نمیدانم قرار است چکار کند. نمی دانم قرار است وسایلم را بدزدد، سرپناهم را خراب کند یا چیزی از من بگیرد. اگر لوازمت را گوشه و کنار بگذاری، خیلی راحت آن را میدزدند.

بنابراین مجبوری تمام لوازمت را با خودت حمل کنی. این یعنی همیشه باید همه چیز روی دوشت باشد و این کار خیلی سخت است. مردم مرا به خاطر بیخانمان بودنم قضاوت می کنند. اما این اتفاق ممکن است برای هر کسی بیفتد. هر کسی ممکن است کارش را از دست بدهد. اگر خانواده، دوستان، یا سیستمی از آنها حمایت نکند،ممکن است در نهایت به شرایط من دچار شوند.

محمد درباره خانه ای می گوید که مدتی است در آن آرامش دارد. او و چند بی خانمان دیگر،بدون نگرانی از باد و باران و برف، شب را اینجا صبح می کنند. او می گوید:دوستم ماسیمو این ساختمان را به من معرفی کرد و گفت که جنبشی برای جلوگیری از تخریب آن به راه افتاده است. او چند شب را در آنجا گذرانیده بود و گفت که من هم میتوانم در آنجا بمانم. داشتن خانه یعنی گذر از جهنم به بهشت. سکوت، راحتی، دور بودن ازرطوبت و حشراتی که همه جا هستند، داشتن یک خواب عمیق و راحت و بیدار نشدن با صدای کارگر شهرداری، گرم بودن و نداشتن نگرانی برای خشک کردن پتو؛ همه اینها خوب است. بیرون انداختن ما عدالت اجتماعی نیست. این کار عدالت نمیآورد. مردم اینجا زندگی کرده اند، از اینجا بیرون شده اند. حاال ما اینجا زندگی می کنیم. ما را از اینجا بیرون نکنید. امیدوارم عدالت به حق اجرا شود.

منبع: هفته نامه آتش

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

واما اگر علاقمند به مستندی در مورد بی خانمانی در ونکوور هستید این مجموعه 7 قسمتی روی یوتیوب را دست ندهید.











۱۳۹۵/۰۵/۰۴

آشنایی با ساختار روابط اجتماعی کانادا

ساختار روابط اجتماعی در کانادا بر اساس اصل عدم ‌تبعیض بین ملیتها، نژادها، اقوام و مذاهب گوناگون بنیان نهاده شده‌است. در این سرزمین به غیر از افراد بومی‌که تنها ساکنان دارای فرهنگ غنی چند هزار ساله هستند، دیگر مردمان مهاجرانی هستند که از قرن 16 میلادی با فرهنگ‌، سنت‌، سبک‌ و آداب و رسوم خاص خود دارد کانادا شده اند. گوناگونی و تنوع فرهنگی در کانادا سبب شده تا ساختار اجتماعی این کشور، ساختاری چند فرهنگی باشد و به همین نام نیز شناخته شود. واژۀ چند فرهنگی به این معناست که نژادهای متفاوت آزادند تا میراث و سنتهای فرهنگی خود را حفظ کرده و در جهت توسعه و تداوم آن تلاش کنند. این مردم  با وجود داشتن روابط اجتماعی و فرهنگی گوناگون بر اساس اصل عدم تبعیض، توانسته‌اند در کنار هم، مشارکت فعالی را در زمینه توسعۀ کلی این سرزمین ایفا نمایند. سیاست مهاجر‌پذیری در کانادا سبب شد تا در سال 1971 دولت فدرال، به‌طور رسمی اصل چند فرهنگی را پذیرفته و اعلام کند.

نکته: امروزه بر اساس سیاستهای جدید ترسیم شده در غالب قوانین جدید مهاجرت، کانادا بیشتر تمایل به جذب افرادی دارد که حداقل به یکی از دو زبان رسمی کانادا (انگلیسی- فرانسه) تسلط کامل داشته باشند.


امیدواری و خوش‌بینی نسبت به آینده، داشتن پشتکار و ارادۀ قوی، برخورداری از استقلال فردی، رعایت قوانین و قانونمند بودن، از دیگر مؤلفه‌هایی است که در جامعه کانادا بسیار مشهود است و وجه تمایزی برای ارزیابی این جامعه نسبت به کل جوامع غربی به شمار می‌آید.
حس همکاری و نوع‌دوستی مردم کانادا همگام با سیاست مهاجر‌پذیری دولت فدرال موجب شده‌است تا مهاجران با محیط پیرامون و زندگی تازۀ خود ارتباط سریع برقرار کرده و به راحتی به‌عنوان یک شهروند در روابط اجتماعی متقابل شرکت کنند. مجموعۀ این عوامل سبب شده است تا حس بیگانگی در محیطی ناآشنا و تازه، به مقدار قابل توجهی کاهش یابد.

فرهنگ چندگانه 
پدیدۀ چند‌فرهنگی که در جامعۀ کانادا به وضوح مشاهده می‌شود، ناشی از سیاست مهاجر‌پذیری این کشور است. در این راستا، پس از انعقاد پیمان اتحاد در سال 1867 میانگین افرادی که از نقاط مختلف جهان به این کشور مهاجرت کرده‌اند از 7 درصد به 25 درصد افزایش یافت. در این راستا مردم بیش از 200 کشور جهان به این کشور مهاجرت و همراه خود آداب و رسوم، فرهنگ و سنتهای گوناگون را نیز به جامعۀ کانادا وارد کرده‌اند، به‌طوری که امروزه از هر چهار کانادایی یک نفر دارای پیشینۀ قومی و فرهنگی متفاوت با مردمان انگلیسی یا فرانسوی است. در سال 1971 دولت فدرال با در نظر گرفتن این مطلب که ساختار دو زبانی و اصل چند فرهنگی از ارکان مهم و ضروری جامعۀ کانادا به شمار می‌روند، سیاست چند فرهنگی را به رسمیت شناخت. بر این اساس افراد مهاجر جهت ایجاد ارتباط و حس تطابق با جامعۀ کانادا، یکی از دو زبان رسمی این کشور را فرا‌می‌گیرند، ولی در عین‌حال در انجام مراسم سنتی و آداب و رسوم فرهنگی خود آزاد بوده و اختیار کامل دارند.
با وجود صحت این امر، در چند سال اخیر در برخی موارد، تلاشهای بسیاری از سوی کاناداییها برای احیا و نوآوری فرهنگی کشور، به خصوص در عرصه‌های مختلف هنری و فرهنگی از جمله ادبیات مکتوب، سینما، تئاتر، نقاشی و صنایع دستی به چشم می‌خورد.

خانواده در کانادا
خانواده در کانادا به‌عنوان بنیادی‌ترین عضو جامعه موقعیت ویژه‌ای دارد. به ‌طور کلی زندگی خانوادگی در کانادا بدین صورت شکل می‌گیرد که زن و مرد با پیمان ازدواج رسمی یا ازدواج غیر رسمی در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و کانون خانواده را پدید می‌آورند. در این کشور به‌طور معمول کسب درآمد برای خانواده به نسبت تقریبا مساوی میان مرد و زن تقسیم می‌شود. درصدی از خانواده‌ها نیز وجود دارند که در آن مرد مسئول تأمین درآمد و زن مسئول امور تربیتی کودکان و امور منزل است. فرزندان یک خانواده پس از رسیدن به سن 18 سالگی و اتمام تحصیلات دبیرستانی، از خانواده جدا، و زندگی مستقلی را آغاز می‌کنند و شخصا مسئولیت تأمین درآمد خود را به عهده می‌گیرند. پدیدۀ طلاق در خانواده‌های کانادایی امری پذیرفته شده است که البته در مقایسه با کشورهای صنعتی خصوصا آمریکا آمار پایین‌تری دارد.
طلاق به درخواست هر یک از طرفین قابل اجراست. در مورد خانواده‌هایی که فرزند دارند، دادگاه بر اساس میزان حقوق دریافتی هر کدام از زوجین مسئولیت مخارج و نیازهای مالی فرزند را تعیین می‌کند.
به‌طور کلی در روابط اجتماعی مردم کانادا، خصوصیات مثبت حاکم است. این امر از ویژگیهای مهم کشور فراصنعتی و غربی کانادا محسوب می‌شود که آن را از طیف دیگر کشورهای غربی و فراصنعتی متمایز می‌کند. اعتماد و اطمینان، احترام متقابل، صداقت و صمیمیت، از خصلتهای بارز روابط اجتماعی در این کشور است.
معمولا جمعیت خانواده‌های کانادایی اندک و شامل پدر، مادر و دو فرزند می‌باشد. تعداد خانواده‌های پرجمعیت بسیار کم است. تعداد خانواده‌هایی که فقط مادر و فرزند یا پدر و فرزند با یکدیگر زندگی می‌کنند، بیش از 25درصد برآورد شده است. با این وجود، خانواده‌های مرکب از پدر و مادر و فرزند یا فرزندان هنوز ساختار اصلی خانواده‌ها در این کشور است.
نکته: در صورتی که زن و مردی در کانادا به‌صورت توافق دو جانبه در یک مکان مشخص، به مدت یک سال با یکدیگر زندگی کنند، از کلیۀ حقوق زناشویی نسبت به یکدیگر برخوردار خواهند شد.
گفتنی است که ازدواج در کانادا در برگیرندۀ ازدواجهای انجام شده در کلیساها، شهرداری‌ها و ازدواجهای عرفی که در آن زن و مرد به‌عنوان زن و شوهر بدون ازدواج قانونی با یکدیگر زندگی می‌کنند، است. این ازدواجها در سالهای اخیر در کانادا افزایش داشته و خانواده های بسیاری به این طریق زندگی می‌کنند. قوانین ازدواج در دولت استانی تصویب می‌شود و بدین دلیل این قوانین در استانها با یکدیگر متفاوت است.

دوران کودکی تا جوانی در کانادا
در تمام کشورهای صنعتی که پدر و مادر از اعضای نیروی کار اجتماعی محسوب می‌شوند، نگهداری روزانۀ فرزندان در دوران طفولیت و پیش از دبستان از مشکلات عمدۀ خانوادگی آنهاست. آمارهای موجود نشان می‌دهد که 68 درصد زنان کانادایی که به‌صورت تمام وقت به کار اشتغال دارند، دارای یک فرزند زیر سه سال هستند. این امر موجب شده‌ که خانواده‌های کانادایی برای حل مشکل خود، گرایش عمده‌ای به استفاده از خدمات مؤسسات نگهداری از کودکان در منزل به‌طور تمام وقت و در صورت مدرسه‌ای بودن فرزند، به‌صورت نیمه وقت یا پس از ساعات مدرسه، پیدا کنند.
برخی از این مؤسسات دولتی یا خصوصی است که زیر ‌پوشش استاندارهای دولتی فعالیت می‌کنند. در هر حال نگهداری کودک در این قبیل مؤسسات، مخارج هنگفتی را بر خانواده تحمیل می‌کند. به این منظور دولت فدرال برای حمایت از خانواده‌های کم درآمد، کمکهای مالی را در نظر گرفته است.
در کانادا، مراقبت از بچه‌ها یک مسألۀ قانونی به شمار می‌آید. در صورت وقوع هر گونه سوء استفاده از کودکان، چه به‌صورت بدنی، روحی یا جنسی، پلیس، پزشکان و معلمان وارد عمل می‌شوند. سوءاستفادۀ بدنی را می‌توان به‌عنوان هر نوع تماس بدنی عمدی که باعث وارد آمدن آسیب به کودک شود تعریف کرد. برای مثال، تنبیه بدنی کودک به‌طوری که باعث آسیب جسمانی شود سوءاستفادۀ بدنی محسوب می‌شود و بدرفتاری روحی شامل فراهم آوردن موجبات ترس زیاد یا تحقیر کودک است. سوء استفادۀ جنسی، هر نوع ارتباط جنسی بین یک بزرگسال و یک بچه را شامل می‌شود.
همچنین غفلت از بچه‌ها، نوعی بدرفتاری با آنها محسوب می‌شود. والدینی که در حمایت و پشتیبانی از کودکانشان کوتاهی می‌کنند، محکوم به غفلت از کودکان خود هستند. به موجب قانون، بچه‌های زیر 12 سال نمی‌توانند حتی به مدت یک ساعت بدون سرپرستی خانواده یا دولت قرار گیرند.
نوجوانان کانادایی طوری تربیت می‌شوند که افکار خود را به‌طور آزاد بیان کنند. کودکان و نوجوانان در مدارس تشویق به صحبت کردن و بیان افکارشان حتی در مورد هر کس و هر چیز می‌شوند. دانش‌آموزان تشویق می‌شوند تا دربارۀ مسایل روز بیندیشند و در مناظره‌ها و مباحثات شرکت کنند و حتی برای دولت نامه بنویسند و عقاید خود را دربارۀ قوانین اساسی نیز اظهار کنند. جوانان کانادا عادت کرده‌اند تا نظرات خود را مانند نظرات رهبران و تصمیم‌گیرندگان آینده، مورد توجه قرار دهند و همانند والدین و معلمان خود نقش تصمیم‌گیرنده را ایفا کنند.

موقعیت زنان در جامعه‌ کانادا
پس از سالها تلاش در سال 1921 زنان کانادایی توانستند حق رأی داشته باشند. در سال 1929 و در پی اختلافی که میان زنان و یک دادگاه دولتی بر سر شناسایی زنان به‌عنوان اشخاص حقوقی در گرفت، دادگاه مزبور منحل شد. این رخداد، موجب تحولات بسیاری در جامعه و روابط اجتماعی زنان کانادایی شد.
در قانون اساسی فدرال کانادا و منشور حقوق و آزادی‌های سال 1984، به مسألۀ برابری زن و مرد تصریح و بر ضرورت آن تأکید شد.
در حال حاضر زنان با چند درصد اختلاف با مردان در روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعۀ کانادا نقش تعیین کننده‌ای را عهده‌دارند. تا جایی که 15 درصد قضات دادگاه‌های استانی و فدرال کانادا را زنان تشکیل می‌دهند. براساس طرحی، دولت فدرال کانادا متعهد شده‌است تا ظرف چند سال آینده مشارکت زنان را در دادگاه‌های فدرال افزایش دهد. در دهۀ اخیر، نقش زنان در فعالیت‌های سیاسی و احزاب عمدۀ کانادا به افزایش‌یافته و آنها توانسته‌اند پست‌های کلیدی و مهمی را در دست گیرند.
حضور قابل توجه زنان در دولت‌های استانی و ناحیه‌ای، نشان‌دهندۀ مشارکت فعال این قشر در جامعۀ مدنی کاناداست.
در کانادا، زنان از حقوق و فرصت‌های شغلی و اجتماعی نظیر مردها برخوردارند. تساوی میان زن و مرد به وسیلۀ منشور حقوق و آزادی‌های کانادا پیش‌بینی شده است.
آنها در حوزه‌های اجتماعی کانادا، فعالیت داشته و می‌توانند انواع حرفه‌ و شغل‌ها را برگزینند. امروزه تعداد اندکی از مشاغل تنها مختص به زنان یا مردان است. گروه‌ها و برنامه‌های ویژه‌ای در خصوص ایجاد فرصت‌های برابر برای پیشرفت وضعیت اجتماعی زنان تشکیل و تدوین شده است که دولت فدرال از آن ها پشتیبانی می‌کند. تبعیض، بی‌حرمتی و بدرفتاری با زنان از سوی همسران‌نشان از لحاظ قانونی، جرم است و در صورت بروز چنین رفتارهایی قانون حمایت از این‌گونه افراد را بر عهده می‌گیرد.

سالخوردگان در کانادا
افراد بالای 65 سال، سالخورده نامیده می‌شوند. در جامعۀ امروز کانادا از هر 10 نفر، یک نفر بالای 65 سال دارد. به همین سبب آگاهی و حساسیت بیشتری نسبت به نیازهای سالخوردگان در جامعه وجود دارد. به طور معمول سالخوردگان در کانادا به‌تنهایی زندگی می‌کنند و بسیاری از آنها ترجیح می‌دهند  به جای آن که با فرزندان خود در یک منزل زندگی کنند، در مؤسسات سالخوردگان به زندگی ادامه دهند. مؤسسات نگهداری از سالمندان در کانادا اتاق‌ها، آپارتمان‌ها یا مستغلاتی را که خدمات ویژه‌ای برای رفع احتیاجات سالخوردگان دارند، در اختیار آنها قرار می‌دهد. مؤسسات مزبور گسترۀ وسیعی از فعالیت‌های تفریحی، فرهنگی و آموزشی را به سالمندان ارائه می‌دهد. افراد مسنی که احتیاج به مراقبتهای ویژه دارند، ممکن است به مؤسساتی منتقل شوند که در آن‌ پرستاران و کارکنان تعلیم دیده‌ای آمادۀ خدمت به این افراد هستند. در عین‌حال بسیاری از کانادایی‌ها هنوز از اعضای مسن خانواده در منزل مراقبت می‌کنند.

مستمری دوران سالخوردگی در کانادا
مستمری دوران سالخوردگی مبلغ ماهیانه است که به افراد 65 سال یا بالاتر که واجد شرایط اند، پرداخت می‌شود. سوابق شغلی متقاضی و این که آیا متقاضی در این سن نیاز به بازنشستگی دارد یا خیر، عاملی برای تعیین این مستمری نیست.
مکمل تضمین درآمد یک مبلغ ماهیانه‌ است و به افرادی که مستمری پایه را دریافت می‌کنند و همچنین به کسانی که درآمد پایینی دارند یا فاقد درآمداند، پرداخت می‌شود. برای احراز شرایط دریافت مستمری «مکمل تضمین درآمد»، افراد واجد شرایط باید یک مستمری بگیر «پایه» باشند و باید درآمد کل آنها کم‌تر از حداقل تعیین شده در سال باشد.

حق عائله‌مندی در کانادا
حق عائله‌مندی برای کاهش مشکلات بسیاری از زنان بی سرپرست و زوج‌هایی که تنها با یک حقوق زندگی می‌کنند، در نظر گرفته شده‌است. «حق عائله‌مندی» نیز مانند« مکمل تضمین درآمد»، طی سال به‌صورت ماهیانه پرداخت می‌شود. برای استفاده مجدد از این مستمری، در پایان دوره (سال)، باید دوباره درخواستی تنظیم شود. این مستمری‌، مشمول مالیات بر درآمد نمی‌شود. برای دریافت این مستمری، افراد واجد شرایط باید از 60 تا 64 سال سن داشته باشند و حداقل 10 سال پس از سن 18 سالگی، در کانادا زندگی کرده باشند.
از طرف دیگر سالخوردگان مهاجری که درآمد مختصر یا هیچ‌ درآمدی ندارند، برای دریافت «حق عائله‌مندی» واجدشرایط اند. از دیگر کمک‌های نقدی به این بازنشستگان، می‌توان از سیستم‌های SPA و SIG نام برد. واجدین شرایط دریافت این کمک‌ها، مالیات نمی‌پردازند. علاوه بر این برخی استان‌ها مزایای بیش‌تری از قبیل پرداخت هزینه‌های دارویی و درمانی سالخوردگان را نیز ارائه می‌کنند. همچنین به‌طور معمول بسیاری از مؤسسات و ادارات از قبیل بانک‌ها، سالن‌های نمایش و برخی از فروشگاه‌ها و اتوبوس‌های شهری، نرخ‌ پایین‌تری را برای سالخوردگان در نظر می‌گیرند.

۱۳۹۵/۰۴/۲۸

یادگیری زبان انگلیسی از نگاه یک مهاجرکانادا ( بخش دوم)


در بخش اول (برای دیدن بخش اول اینجا کلیک کنید) با اشاره به این نکته که یکی از اشتباهات خیلی از ما مهاجران کانادا این است که فکر میکنیم باید زبان را در محیط یاد بگیریم، و اینکه بعد از مهاجرت استرس و دغدغه خیلی چیزهای دیگر پیش می آید که که دیگر وقت و حوصله و تمرکزی بر روی آموزش زبان انگلیسی برای ما باقی نمیگذارد تلاش شد در چنین شرایطی با بکار گرفتن روش هایی تجربی، بدون کلاس و معلم دانش زبان انگلیسی خود را تا حدی ارتقا بخشیده تا در فرصت مناسب به آموختن این مهارت از طریق معلم و راهنما اقدام نماییم. همچنین یادآوری شد که برای آموختن یک زبان دوم باید چهار مهارت را فرا بگیریم و بهتر است برای فراگیری زبان همان ترتیب یادگیری زبان مادری را رعایت کنیم یعنی:

1- گوش دادن (listening)
2- صحبت کردن  (speaking)
3- خواندن (reading)
4- نوشتن (writing)

روش هایی برای بهبود مهارت گوش دادن(Listening) ارائه و  و قرار بر این شد که با یک برنامه مدون و با صبر و حوصله و مداومت تلاش کنیم به هدف خود نایل شویم. در این بخش به روش برای بهبود دومین مهارت یعنی  مهارت صحبت کردن (Speaking) پرداخته میشود اما قبلا  لازم است به موارد زیر توجه داشته باشیم.
  1. خوب صحبت کردن نیاز به زمان و تمرین کافی دارد
  2. سرعت پیشرفت بستگی به یکی از ويژگی های شخصیتی هر فرد،  "پر حرفی" یا "ساکت بودن"   دارد. ( پس، در این مورد تا میتوانید پر حرف باشید)
  3. داشتن یک هم کلام (شریک زبانی) خیلی موثر است. داشتن همخانه، و یا دوست نزدیک انگلیسی زبان کمک مهمی خواهد بود. (دوست هر چه نزدیکتر بهتر ...! )
  4. اگر اعتماد به نفس کافی برای صحبت کردن ندارید، یا هیجان زده میشوید و یا اصلا مانند من فردی درونگرا هستید نگران نباشید! میتوانید با خودتان صحبت کنید!
  5. قدم اول در هر کاری سخت است! اما قدم های بعدی آسانتر میشود.
  6. از اینکه دیگران ممکن است به اشتباهات شما بخندند اصلا توجه نکنید در کانادا کسی را به خاطر اشتباه انگلیسی صحبت کردن و یا لهجه مسخره نمی کنند. اما اگر با چنین مواردی مواجه شدید آمادگی گفتن یک جمله اعتراضی اما مودبانه را داشته باشید!
  7. با اعتماد به نفس و با آرامی صحبت کنید، اصلا نیاز به تند صحبت کردن نیست ! شخصیت خودتان را اینطور نشان دهید که شخصی آرام، صبور و ملایم هستید! ( فیلم پدرخوانده(1و2) را دوباره ببینید!)
  8. به روزی فکر کنید که زبان انگلیسی را بدون لهجه و به صورت صحیح صحبت میکنید ! پس برای رسیدن به این هدف تلاش کنید و روی آن وقت بگذارید! 
  9. اهمیت صحبت کردن از سایر مهارت ها بیشتر است! در گوش دادن ممکن است برخی از کلمات را حدس بزنیم و یا از موقعیت مکالمه منظور گوینده را متوجه شویم اما برای اینکه منطورمان را به مخاطب انتقال دهیم  باید زبان انگلیسی را درست صحبت کنیم. 
  10. در مواردی هم حتی در صورت توانایی صحبت کردن لازم است از صحبت کردن اجتناب کنیم و وانمود کنیم زبان انگلیسی را متوجه نمیشویم ! مثلا در خیابان هستینگ شرقی در ونکوور وقتی مورد ملاطفت یکی از همشهریان قرار میگیریم!
  11. اگر میخواهید انگلیسی صجبت کنید "باید" برای مدتی با زبان انگلیسی زندگی کنید(8 ساعت کار در محیط انگلیسی زبان +  اخباربه زبان انگلیسی + فیلم و موزیک به زبان انگلیسی + برنامه های تفریحی روزهای آخر هفته غبر ابرانی و حتی خواب دیدن به زبان انگلیسی و ....) 
  12. بزرگترین اشتباه ترجمه کردن کلمه به کلمه هست. باید بدانیم در چه موقعیتی چه کلمه یا جمله ای استفاده میشود. مثلا حال شما چطور است؟  را اینطور ترجمه نکنیم.
?How is your living room
        یا "خسته نباشید" که اصلا در زبان انگلیسی وجود ندارد  
Don't be tired!

همانطور که در بخش اول در مورد مهارت گوش دادن نرون های مغز باید قدرت تشخص کلمات انگلیسی را برای ترجمه به فارسی داشته باشند در بخش صحبت کردن هم باید ماهیچه هایی که در صحبت کردن به کار گرفته میشوند نقش خود برای زبان دوم را به خوبی ایفا نمایند و این تنها با تمرین دادن آنها میسر است .تکلم از پیجیده‌ترین اعمال مغز است. برای گفتن 'آ...' باید ۷۶ ماهیچه با هم همکاری و هماهنگی داشته باشند!

اما راهکار موثر و سریعی که نیاز حداقلی ما را پاسخگو باشد چیست ؟ هزاران راه و روش و پیشنهاد برای بهبود مهارت صحبت کردن در فضای حقیقی و مجازی پیشنهاد میشود (فارسی و انگلیسی) اما دریغ از یک راه حل ساده، مشخص،  منظم و مهمتر از همه عملی و رایگان ! بر این اساس عملی ترین راهکار این است که برای صحبت کردن باید تعدادی از موقعیت هایی که در صحبت کردن مورد نیاز است را شناسایی  و مطمئن باشیم در این موقعیت ها میدانیم از چه کلمات و جملاتی باید استفاده کنیم سپس این موقعیت ها  را تمرین کرده و سعی کنیم علاوه بر کلمات و جمله بندی، به تلفظ صحیح هم توجه داشته باشیم و آنفدر با این موقعیت ها که در چهار گروه از مقدماتی تا پیشرفته دسته بندی شده و به دنبال آمده است تمرین کنیم تا 76 ماهیچه در گیر با تکلم و همچنین مغز ما با انگلیسی صحبت کردن آشنا شود! به همین سادگی! و بدین ترتیب راه را برای پیشرفت های بعدی هموار کنیم. 


شما برای به خاطر سپردن و یادگیری لغات یک زبان خارجی مانند انگلیسی, از چه روشی استفاده می کنید؟ از هر روشی که استفاده می‌کنید باید بدانید که استفاده از فلش کارت ها یکی از بهترین روشها برای یادگیری این‌گونه موارد است و نرم‌افزار studyblue (برای دانلود اینجا کلیگ کنید) با امکانات فراوان به همین منظور ساخته شده است. اگر این نرم افزار را روی کامپیوتر خود نصب کنید از طریق نصب اپلیکیشن آن روی تلفن های هوشمند هم به فلاش کارت ها دسترسی خواهید داشت. سعی کنید برای هر "موقعیت صحبت کردن" بک مجموعه از فلاش کارت ها درست کنید و البته یک مجموعه هم برای واژه ها و عبارات عمومی داشته باشید.  

موقعیت های  گروه A: 
Numbers and counting
Talking about family
Talking about favorite things
Talking about here and now
Describing People          
 Telling Time
Talking about past actions
Talking about the future
Talking about feelings/health
Talking about life events
Expressing likes and dislikes
Simple shopping
Contractions
Short questions and answers
Closing a conversation
Expressing thanks
Situation: At the Store
Describing a Picture
Talking about Occupations
Introducing others
Encouraging words
Buying and selling
American numbers and prices
Making suggestions
Making plans for the weekend
Asking for favours
Asking for repetition
Requesting
Inviting
Offering
Talking about abilities
Expressing possibility
Talking about locations
Asking for directions
Giving directions
Asking about place/location
Talking about travel
Descriptions
Like / would like / look like / be like
Comparing things
Questions and expressions with time
Count and non-count nouns in context
Using measure words
Telephone talk
Narrating
موقعیت های  گروه B: 
Conversation starters
Rejoinders
Giving opinions
Agreeing/disagreeing
Asking for details
Asking permission
Asking for and Giving Advice
Sequencing
Speaking hypothetically
Discussing Sensitive Topics
Accepting and Refusing
Expressions for Description
Indirect Requests
Tag Questions

Supporting opinions
Exploring options
Contrasting
Classifying
Discussion techniques
Elaborating
Clarifying

موقعیت های  گروه C: 
Interrupting
Giving instructions
Simple presentations
Checking for Understanding
Conceding to Make a Point
Analyzing Problems

موقعیت های  گروه D: 

Commenting
Paraphrasing

پس از شناسایی موفعیت ها در قدم بعدی لازم است با شریک کلامی خود در فضای حقیقی  و یا از طریق شبکه های اجتماعی و وب سایت ها در فضای مجازی سعی کنیم این موقعیت ها را خلاقانه به وجود آوریم. همجنین میتوانیم با دوستان خود این مطلب را به اشتراک کذاشته و در صورت علاقمندی به تمرین با هم هفته ای یک روز در یک کافی شاپ دور هم حمع شده و این موقعیت ها را تمرین کنید! 

در حال حاضر  برای هر موقعیت در حال تهیه  مثال های کاربردی از صحبت کردن در زندگی روزمره کانادایی هستم که به تدریج با شما به اشتراک گذاشته خواهد شد. (برای مثال های آماده شده بر روی لینک موقعیت ها کلیک کنید). پیشنهاد میشود  این مثال ها را بر اساس شنیده های خود در زندگی روزمره تکمیل کنید و از آن در موقعیت های صحبت کردن استفاده نمایید! اما فرض بر این است که با گرامر زبان انگلیسی از مدرسه ،دانشگاه و کلاس های زبان آشنایی داشته و تنها قرار است حداقل مهارت صحبت کردن در سطح مورد نیاز برای ارتباط در جامعه و محیط کار را داشته باشید.


همچنین خاطر نشان می سازد بدون شک تجربیات و نقطه نظرات یادگیری زبان توسط شما بعد از مهاجرت  میتواند این مطلب را کاربردی تر نماید. برای ارسال نقطه نظرات خود میتوانید اینجا کلیک کنید.  تجربیات شما با نام خودتان در این مطلب لحاظ خواهد گردید. 

با امید به اینکه هیجکس پس از مهاجرت مانند آقا بهروز انگلیسی صحبت نکند!  :)