مهاجرت در دهههای اخیر در سطح بینالمللی رو به
افزایش بوده است. بر اساس تحقیقات ویراپاکشا در حدود ۳.۱ درصد از جمعیت جهان به
کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند؛ حدود ٢١٤ میلیون نفر، و این آمار همچنان رو به
افزایش است.
مهاجرت بر سلامت و جنبههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و
سیاسی زندگی افراد تاثیر میگذارد. مهاجران از مراحل مختلفی گذر میکنند؛ مقدمات و
آمادهسازی، رسیدن به مقصد، یافتن محل اقامت یا مسکن و تطبیق و سازگاری با بافت
فرهنگی، باورها و عقاید جامعه میزبان.
هر یک از این مراحل میتوانند موجد شرایط استرسزا باشند که ممکن
است بحران روحی و روانی برای فرد مهاجر به همراه بیاورد. برخی گروهها مانند
کودکان، زنان و افراد مسن بیشتر در معرض ابتلا به مسائل روحی و روانی قرار میگیرند.
مهاجرت به شیوههای مختلف بر سلامت روح و روان افراد تاثیر می
گذارد. تحقیقات کریستنسن و همکارانش نشان میدهد که در مرحله اول تاثیر مسائل
اجتماعی مثل هویت فرد و وضعیت اقلیتها در جامعه میزبان، میتواند بر وضعیت روحی و
روانی فرد تاثیر منفی داشته باشد.
بر اساس این تحقیق افراد پس از مهاجرت و مواجهه با شرایط دشوار
جامعه جدید، بر تجارب تلخ گذشته در کشور مبدا تمرکز میکنند و کمتر سعی میکنند که
افکار و عقاید خود را تغییر یا تطبیق دهند و باورهای منفی سبب عدم تمرکز بر آینده
میشود.
مجموعه این عوامل میتواند باعث کاهش اعتماد به نفس و در نتیجه
منجر به بروز رفتارهای مخاطرهآمیز و مشکلات روحی و روانی شود.
تحقیقات نشان میدهند تطابق و سازگاری با جامعه و فرهنگ جدید در هر
دو نسل اول و دوم مهاجران استرسزا است اما تغییر رفتار میتواند راهی برای تطابق
با بافت اجتماعی جدید باشد.
تطابق و ناسازگاری
نتایج تحقیقات کارمایر در باره استرس در مهاجران نشان داده که
بیکاری و شرایط نامساعد اقتصادی، تغییرات شدید اجتماعی، فرهنگی و آموزشی جوانانی
را که به امید بهبودی شرایط کشور خود ترک کردهاند با موانع بسیار روبرو میکند و
از طرف دیگر برخی از مهاجران و پناهندگان همان اندک حمایتهای اجتماعی، خانوادگی،
مالی و عاطفی را هم از دست میدهند و زندگی ناپایدار و بی ثباتی را تجربه میکنند
که در مجموع فرد را به رفتارهای مخاطرهآمیز و شرایط روحی و روانی نامطلوب سوق میدهد.
بر اساس نتایج این مطالعه زنان نیز از آسیبهای روحی و روانی در
امان نمیمانند؛ بیکاری، ماندن در خانه، ناآشنایی با زبان کشور مقصد وعدم تطابق با
فرهنگ جدید مانع از دسترسی آنها به خدمات بهداشت روان میشود. افسردگی پس از
زایمان در زنان مهاجر در مقایسه با زنان بومی و غیر مهاجر ٢ تا ٣ برابر بیشتر است
و معمولا این زنان نمیتوانند به مشکلات عاطفی و روحیشان توجه کنند.
بخشی از عدم تمایل یا بیتوجهی آنها از باور و ریشههای فرهنگیشان
ناشی میشود؛ شرم از مطرح شدن مشکل روحی در خانواده و از همه مهمتر ترس از افشاء
کردن مشکلاتی مثل افسردگی در خارج از خانه، استرس را در برخی از زنان مهاجر افزایش
میدهد که بخشی از آن به ترس از دست دادن فرزند و احساس ناامنی و بیکفایتی در
نگهداری از کودکشان مرتبط است.
این در حالی است که نتایج تحقیقات کارمایر میزان بالایی از
افسردگی، استرس و اختلال استرس پس از رویداد را در بین زنان مهاجر و پناهنده گزارش
کرده است.
افراد سالمند که جمعیت کمتری از مهاجران را به خود اختصاص میدهند
نیز معمولا تحت تاثیر شرایط و عواملی چون یادگیری زبان، تطایق فرهنگی، جدایی از
خانواده گسترده، همسالان و محیط آشنا، فرد را به دیگران وابسته و فرصت کار و بهرهوری
را کمتر میکند و فرد احترام کمتری را از محیط دریافت می کند که منجر به افسردگی،
استرس و انزوا میشود.
علاوه بر این، پیشزمینهای که افراد را به مهاجرت میکشاند، جنگ،
فقر و گرسنگی و تبعیض و تنشهای قومی و اجتماعی ممکن است فرد مهاجر را در معرض
آسیبهایی قرار داده باشد که این عوامل به نوبه خود سلامت روح روان افراد را به
علت فشار و استرس فراوان به خطر می اندازند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر